Mr.DMN
07-06-2007, 03:03 PM
همونطور که دوستان هم اشاره کرده بودند بنوا یک بیمار روانی بود حال در این مقاله چند دلیل واقعی از زبان دوستان و آشنایان او به نقل از شبکه 6 فاکس نقل کنیم
جانی گرونگ همسایه و دوست صمیمی بنوا میگوید : کریس در فوریه سال 2006 نزد من اومد و درحالتی عجیب گفت تصمیم داره که خودکشی کنه .او اشاره کرد پس از گفتن این جمله من سریعا با او صحبت کرده و اورا نزد روانپزشک بردم او پس از ملاقات با روانپزشک و تجویز دارو حالش به حالت طبیعی برگشت
او میگوید بنوا همیشه از مرگ صحبت میکرد .ویکتور بهترین دوست بنوا این مطلب رو تایید میکند؛در واقع ویکتور بهترین دوست بنوا بود که مدتی در ژاپن زندگی میکرد
ویکتور میگوید : مرگ ادی گوئررو همیشه برای بنوا غیرقابل باور و سخت بود و او را افسرده کرده بود.بنوا همیشه در حالتی نامتعادل و کنترل نشده برای ادی نامه مینوشت در حالی که ادی مرده بود.نانسی پس از مرگ ادی به یکی از روزنامه ها گفته بود که : کریس دائما برای ادی نامه مینویسد و به خود میگوید :ادی زنده است .
ویکتور ادامه داد : بنوا مرتبا در حالت روانی به ادی میگفت من هم بزودی به نزد تو می آیم تا تو تنها نباشی.
ویکتور میگوید : بنوا و نانسی از اولین روز ازدواج خود هم با یکدیگر مشکل داشتند و دعوا میکردند.او میگوید آنها حتی سر یک کمد هم با یکدیگر کتک کاری میکردند.
او میگوید بنوا برای اینکه تعادل حضور در مسابقه را داشته باشد قبل از هربازی میزان زیادی قرص میخورد.
او ادامه داد : کریس همیشه در صحبتهایش حرف از مرگ میزد و اینکه روزی جریان مرگ او مانند یک تراژدی سرزبان همه می افتد
لطفا نظر خود را بیان کنید
جانی گرونگ همسایه و دوست صمیمی بنوا میگوید : کریس در فوریه سال 2006 نزد من اومد و درحالتی عجیب گفت تصمیم داره که خودکشی کنه .او اشاره کرد پس از گفتن این جمله من سریعا با او صحبت کرده و اورا نزد روانپزشک بردم او پس از ملاقات با روانپزشک و تجویز دارو حالش به حالت طبیعی برگشت
او میگوید بنوا همیشه از مرگ صحبت میکرد .ویکتور بهترین دوست بنوا این مطلب رو تایید میکند؛در واقع ویکتور بهترین دوست بنوا بود که مدتی در ژاپن زندگی میکرد
ویکتور میگوید : مرگ ادی گوئررو همیشه برای بنوا غیرقابل باور و سخت بود و او را افسرده کرده بود.بنوا همیشه در حالتی نامتعادل و کنترل نشده برای ادی نامه مینوشت در حالی که ادی مرده بود.نانسی پس از مرگ ادی به یکی از روزنامه ها گفته بود که : کریس دائما برای ادی نامه مینویسد و به خود میگوید :ادی زنده است .
ویکتور ادامه داد : بنوا مرتبا در حالت روانی به ادی میگفت من هم بزودی به نزد تو می آیم تا تو تنها نباشی.
ویکتور میگوید : بنوا و نانسی از اولین روز ازدواج خود هم با یکدیگر مشکل داشتند و دعوا میکردند.او میگوید آنها حتی سر یک کمد هم با یکدیگر کتک کاری میکردند.
او میگوید بنوا برای اینکه تعادل حضور در مسابقه را داشته باشد قبل از هربازی میزان زیادی قرص میخورد.
او ادامه داد : کریس همیشه در صحبتهایش حرف از مرگ میزد و اینکه روزی جریان مرگ او مانند یک تراژدی سرزبان همه می افتد
لطفا نظر خود را بیان کنید
