سین مثل سم فیشر ! | بیوگرافی Samuel " Sam " Fisher
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
مردی بلند قامت با موهای سیاه در خیابان های سوت و کور واشنگتن درحال قدم زدن است ( ! ) او کیست که مردانگی و شجاعت در آن چهره پخته اش موج
می زند ؟ او کیست که قدم هایش را به آهستگی تنفس و بلندای سکوت بر می دارد ؟ او کیست که همه را مجذوب شخصیت و رفتارش می کند ؟ به راستی
او کیست ؟ او سَم فیشر است ( ! ) . کسی که مانند طوفان به سراغ تروریست ها می رود . کسی که در مقابل وزش تند باد حوادث سست نمی شود و با اقتدار
و تلاش گام به سوی پیروزی و موفقیت بر می دارد . کسی که توطئه های دشمنان را سرکوب می کند و آنها را از صفحه روزگار برای همیشه پاک می کند . کسی
که دخترش را به شدت دوست می دارد و حاضر است به خاطر او جانش هم فدا کند . او یک وطن پرست به تمام معناست و از توانایی بالایی در مخفی کاری و
درگیری های تن به تن برخوردار است . او در کارش و رسیدن به اهداف خود نامبر وان است . او اکنون رئیس سازمان مخفی Fourth Echelon زیر نظر سازمان امنیت ملی
National Security Agency می باشد و به همین سادگی هم به این جایگاه دست نیافته است . در این مقاله زندگی این مرد , مسائل پشت پرده ( ! ) این مرد , رابطه
دلخراش او با دخترش و ... را مرور خواهیم کرد .
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
ساموئل فیشر ملقب به سَم متولد 1957 با چشمان سبز رنگ و موهای سیاه می باشد . او یک کار آموز ارتش اسرائیل بوده که به روش رزمیِ Hand to Hand مسلط
است . پدر او یک نظامی کارکشته و همچنین یکی از افراد سازمان Central Intelligence Agency بوده است که در استفاده از دستگاه ها و عملکرد های این ارگان
فردی مجرب محسوب می شد . دیری نمی پاید که والدین سَم براثر حادثه ای دار فانی را وداع می کنند و سَم نیز که سرخورده و منزوی شده وارد مدرسه نظامی
می شود تا آموزش های لازم در زمینه تکاوری و کماندویی را فرا گیرد . او در سفارت ایالات متحده در غرب آلمان با زنی به نام " Regun Burns - رِگان بِرنز " ملاقات
می کند و بعد از به اتمام رساندن ماموریت های مختلف در کشور آلمان در سال 1984 با رِگان ازدواج می کند . حدود یک سال بعد , سَم و رِگان صاحب دختری به
نام سارا می شوند . طولی نمی کشد که زندگیِ پر از شور و شوقِ سم و رگان به سردی می گراید و آن دو بعد از مدتی از یکدیگر طلاق می گیرند و حضانت سارا
هم به سم واگذار می شود . سم به تنها دخترش علاقه وافری داشت و ساعت ها به او می نگریست تا به عمق زیبایی اش پی ببرد . او وقت های خالی خود را صرف
خوشحال کردن پرنسس کوچکش می کرد و برای او هم پدر بود و هم مادر ( ! ) . همسر سابق سَم فیشر در نهایت تاسف بر اثر سرطان در سال 1989 آخرین تبسم
را نثار این جهان کرد و رخت بر بست .
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
سم فیشر به واسطه یکی از دوستان قدیمی خود به نام " Irvin Lambert - ایروین لمبرت " وارد سازمان جاسوسی Third Echelon می شود . سازمانی که جولانگاه
افرادی زبده در زمینه جاسوسی و مخفی کاری می باشد که حاضرند برای رسیدن به مدارک و اسناد لازم جهت افشا مقر دشمنان هر کاری را انجام بدهند . فیشر در
نقش مامور مخفی به اهداف خود به شیوه محکمی دست پیدا می کرد اما تنها ایرادی که داشت وابستگی شدید او به دخترش بود که این مسئله لمبرت را بسیار
می رنجاند . لمبرت برای اینکه سارا از آسیب های احتمالی مصون بماند به فیشر می گوید که دخترش در تصادفی با یک راننده مست کشته شده است . سارا تنها
امید سم برای زنده ماندن بود ( ! ) و اکنون , او را هم از دست داده است . درست همان شد که لمبرت انتظارش را می کشید ( ! ) . حال سم خشمگین تر از دیروز
است و به کارش هم مسلط تر خواهد بود و با تمرکز کافی پایگاه دشمنان را می یابد و آن ها را نابود می کند . سرانجام به فیشر ماموریتی داده می شود که بایستی
به گروه JBA نفوذ کند تا جاسوس گروه پیدا کند . با اینکه کار دشواری بود اما او این ماموریت را می پذیرد . فیشر بعد از انجام ماموریت های پی در پی مورد اعتماد گروه
JBA قرار می گیرد . این گروه , ایروین لمبرت را عاملی خطرناک قلمداد می کنند و به سم فیشر دستور می دهند که لمبرت را بکشد و حال سم در یک دو راهی قرار
می گیرد . او یا می بایست جان دوست قدیمی خود را بگیرد یا خودش در تله مرگ می افتد و کاملا پرونده خانواده فیشر بسته می شود ( ! ) . به هر حال , فیشر
تصمیم می گیرد که ایروین لمبرت را بکشد و خاطرات دوست قدیمی اش را به خاک بسپارد . ( البته در بازی به شما بستگی دارد ) . بعد از مدتی سازمان امنیت ملی
National Security Agency به سم فیشر ماموریتی را می دهد . در این ماموریت , فیشر بایستی جانشین لمبرت را که فردی مستبد و خود رأی می باشد را نابود کند .
انگیزه سم برای پذیرفتن این ماموریت ملاقات با دخترش سارا بود که به او وعده داده بودند ( ! ) . به هر حال , سم موفق می شود که جانشین لمبرت را زمین گیر کند
و با تک دخترش دیدار کند . بسیاری از منتقدان و گیمران بر این باورند که سکانس مواجهه شدن فیشر و دخترش یکی از زیباترین سکانس های تاریخ صنعت گیم می باشد .
رئیس جمهور ایالت متحده دستور ساقط کردن گروه Third Echelon را صادر می کند و سم فیشر را هم سرپرست سازمان Fourth Echelon منصوب می کند . بعد از
مدتی , فیشر و همرزمانش متوجه می شوند که یک گروه تروریستی در ایالت متحده درحال فعالیت می باشد . این گروه یک لیست سیاه را تشکیل داده اند که با آن
قصد دارند ایالت متحده را به طور کلی تجزیه کنند . آن ها از اینکه دولت آمریکا در امور سیاسی و نظامی کشور های مختلف دخالت می کند , ناراضی هستند و به خاطر
همین اقدام به تهیه لیست سیاه نموده اند . ماجرای جدیدی برای فیشر آغاز می شود و بار دیگر با قدرت بر سر کار خود باز می گردد تا دخل همه ی تروریست ها را
بیاورد ( ! ) .
:heart_mini:ممنون از توجهتون :heart_mini: