بزرگترین انجمن کشتی کج ایران   ایران یو افــ سی
محل تبلیغات شما wwepars

User Tag List

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: * * * بابک خرمدین - سرخ جامگان * * *

  1. Top | #1

     کاربردو ستاره کاربردو ستارهکاربردو ستاره کاربردو ستاره کاربردو ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    شماره عضویت
    31772
    سن
    30
    نوشته ها
    1,125
    تشکر
    6,866
    تشکر شده 5,476 بار در 934 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    1
    Mentioned
    2 Post(s)
    Tagged
    1600 Thread(s)

    پیش فرض * * * بابک خرمدین - سرخ جامگان * * *

    با سلام خدمت دوستان عزیز. تصمیم گرفتم اگر همه موافق باشن هر هفته براتون از یک مستند تاریخی بگم. به امید خدا اولیش رو شروع میکنم.امیدوارم لذت ببرید و عبرت بگیرید.


    دوستان واقعا زحمت کشیدم تا نکته برداری کردم و براتون نوشتم امیدوارم تا اخرش بخونید. مرسی.


    موضوع:سرخ جامگان- بابک خرمدین


    بابک کسی بود که نه علیه اسلام بلکه علیه اعراب قیام کرد. مردانه جنگید-مردانه کشت-و مردانه تا اخرین نفس سر حرف خود ایستاد.


    در ان زمان اعراب با خلافت هارون الرشید دو سوم اسیا - جنوب اروپا- و شمال افریقا رو گرفته بودند. مگر قلعه ی بابک.


    بسیار بسیار لشگر ( در طی دوسال بیش از 200.000 نفر مرد جنگی به سوی بابک فرستاده شد ولی هر کدام کشته و مجروح) برگشتند.


    بعد از این 2 سال هارون الرشید پیش فرمانده ی ارتش خودش میاد و میگه شما چطور نمیتونید یه قلعه رو فتح کنید.


    فرمانده با کمال گستاخی در برابر خلیفه ی خودش میگه اگر شما میتوانید وارد میدان شوید. هارون میپذیره و شخصا میخواد در جنگ ها شرکت کند.


    در اولین تصمیم محل حمله رو از بغداد به طوس( مشهد) تغییر داد. اما قبل از حمله خودش فوت کرد.


    او 3 پسر داشت. 1- امین 2- مامون 3- معتصم.


    بر طبق وصیت نامه امین و مامون تصرفات پدر خود را صاحب می شدند و به معتصم چیزی نمیرسید.


    غرب به امین و شرق به مامون رسید. هر کدام 2 سپاه برای نابودی بابک فرستادند اما باز هم اسیر قدرت بابک و مهندسی شاهکار وی شدند.


    امین بعد از این شکست گفت که پسران من بعد از من خلیفه میشوند ولی مامون قبول نکرد و این دو با هم درگیر شده و سردار لشگر مامون سر بی تن امین رو برای مامون اورد و مامون حاکم کل تصرفات پدر خود شد.


    اما پس از مدتی مامون در اثر بیماری عجیبی که در ان زمان نا شناخته بود فوت کرد ان بیماری مالاریا بود.


    بزرگان حکومت رفتند نزد معتصم و به وی گفتند تو میتوانی پادشاه شوی اما به شرطی که در طی 2 سال بابک رو دستگیر کنی.معتصم تعجب کرد و گفت که چرا برای حاکمان قبلب چنین شرطی نبوده ولی جواب از سوی سران نشنید.


    معتصم 2 ضعف بزرگ داشت 1- در هنگام مشکلات به جای تدبیر به شراب روی میاورد. 2- هر زن زیابیی میدید دست و پایش شل میشد.


    معتصم مشاوری داشت و این مشاور پیش معتصم امد و گفت که شما حکومت رو قبول کن من قول میدم سر بابک رو برایت بیارم.معتصم گفت چگونه؟؟ مشاور گفت فرمانده ای در یکی از تصرفات خود داریم به اسم علی بن محمد همدانی که این شخص در 8 مرحله بربر هارو شکست داد.


    معتصم فرمان داد که اورا احضار کنند او امد با قدی قریب به 2 متر سیبیلی از بناگوش در رفته به ماندد پیلی عظیم. معتصم گفت شما بگو چه کسی رو میخوای من تن بی سر - سر بی تن اش را برایتان میاورم.


    معتصم گفت او بابک است میتوانی اورا برایم بیاوری؟؟؟ همدانی جواب داد که در کار من نه وجود ندارد.


    بعد از 3 ماه لشگر کشید و به جنگ با بابک رفت.


    به بابک گفتند که لشگری عظیم داره میاد گف شبانه شدیدترین شبیخون رو بهشون بزنید.


    ارتش بابک سراپا جامه سرخ برتن کرده و شبانه اعراب رو تار و مار کردند.


    علی بن محمد همدانی مست در چادر خود خواب بود بابک وارد چادر شد بر سینه ی او نشست و گفت تو را فرستاده اند که مرا بکشی؟


    همدانی زبانش بند امده بود و فقط میگفت نه. بابک سر از تنش جدا کرد و برای معتصم فرستاد . معتصم ابتدا فکر کرد که این سر بابک است با خوشحالی امد اما وقتی سر را دید جا خورد و برگشت با کاخ خود.( نا گفته نماند دربار وی یک اتاق بود 40 برابر یک اتاق 30 متری. پارچه ای از کتان با فاصله ی یک متر و 20 سانت از این دیوار اویزان بود و پشت این پارچه 160 سرباز شمشیر به دست اماده بودند. اگر خلیفه یک دست میزد کسی که ان جا حضور داشت دستگیر میشد اگر 2 دست میزد شخص را محاصره میکردند و اگر 3 تا دست میزد هر 160 نفر 1 ضربه به وی میزدند).


    مشاور خود را صدا زد به او گفت پس چه شد ولی مشاور جوابی نداشت بدهد شاه داشت فریاد میزد و خشمگین بود که ناگهان ندیمه اش امد و گفت شخصی میگوید میتواند بابک را بگیر تضمین شده.شاه گفت نیازی نیست ولی مشاور گفت خلیفه او دارد تضمین میدهد . خلیفه گفت مگه بقیه تضمین ندادند.


    مشاور گفت نه. هیچ یک تضمین ندادند. خلیفه گفت بگویید بیاید. او امد کسی نبود خز خیذر بن کاووس ( افشین).اومد جلوی خلیفه.


    قبل از این که بگویم چه چیزی ه خلیفه گفت نگاهی به زندگانی او میکنیم.


    افشین اهل اشروسند بود و از همان کودکی جلوی پدرش شمشیر به دست گرفت و گفت روزی من امیرالامرا میشوم ولی پدرش به او میخندید.


    افشین عاشق دختر خارکنی شد به نام غزال( زیبا روی و خوش جمال) . افشین به پدرش گفت عاشق دختری شده ام خارکن ولی پدر گفت به خدا قسم اگر این چنین دختری میخواهی باید از این سرزمین بروی.


    افشین با اون دختر ازدواج کرد و حاصلش فرزندی به نام غزل بود.


    افشین در هیچ کدوم از جنگ ها شرکت نکرده بود علیه بابک و تمام مدارج ترقی رو طی کرده بود .


    به پیش خلیفه اومد گفت من تضمین شده بابک رو میارم شاه گفت چه چیزی تضمین میکنی ناگهان به دربان اشاره کرد و دختر و همسرش امدند.


    شاه طبق عادت و ضعف همیشگی قبول کرد. افشین گفت اگر بابک را اوردم همسر و دختر را میگیرم و امیرالامرایی میخواهم و معتصم گفت اگر موفق نشدی چه؟؟ افشین گفت در ان صورت شما خوددانی.


    افشین همه ی علت های شکست را نوشت و 4 نکته استخراج کرد.


    اول : همه ی لشگریان در زمستان به جنگ بابک رفته اند و شکست خورده اند اما من در بهار به جنگ وی میروم.


    دوم: در حین جنگ ارتباط با بغداد لشگریان قبلی نداشته اند اما من ارتباطم را با بغداد حفظ میکنم.


    سوم: اکثر ارتشیان قبلی به صورت اجباری استخدام شده بودند اما من ارتشم از افرادی داوطلبانه خواهد بود.


    چهارم : باید از بابک اسیری بگیرم که برای او ارزش زیادی داشته باشد.


    افشین با 100.000 سرباز به سمت بابک حرکت کرد به بابک خبر دادند اما او با لبخند گفت به او سخت شبیخون بزنید.


    اما افشین میدانست که بابک شبیخون میزند و 50.000 سرباز رو اماده و بیدار نگه داشته بود. ارتش بابک نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه سردار بابک یعنی طرخان در این راه کشته شد.


    بابک دید کم کم ورق داره برمیگرده ولی در طی جنگ هایی هم موفق بود و هم شکست خورد در برابر افشین تا این که در یکی از جنگ ها پسر بابک( عبدالله) اسیر شد.


    پسری شیر مرد- ازاده- بسان پدر . وقتی پیش افشین بردندش دیوار را نگاه میکرد طوری که مثلا من تورا ندیدم.


    افشین گفت این قدر ارزش داری که پدرت برای تو تسلیم شود؟؟؟ اما پسر بابک فقط با نگاه جوابی به افشین داد.


    افشین نامه ای به بابک زد و گفت اگر تسلیم نشوی سر از تن پسرت جدا خواهم کرد. بابک جوابی نداد چون اعتقاد داشت افشین این کار را نخواهد کرد اما سر بریده شده ی عبدالله راکه دید در ظاهر سعی کرد خودش را ارام نشان داد اما در درون غوغایی به پا بود.


    افشین گفت جای جای اطراف قلعه ی بابک را بگردید باید راهی مخفی پیدا کنید.و اینطور هم شد و راهی مخفی به ترکمنستان یافتند.


    افشین با خود گفت بابک به زودی به به ترکمنستان خواهد رفت برای همین 500.000 دینار به حاکم انجا داد و گفت اگر بابک به اینجا امد اورا به معطل کن تا ما برسیم و 500.000 دینار دیگه به تو خواهیم داد.


    بعد از 13 روز بابک با 80 تن از یاران خود به ان جا رفت و به افشین خبر رسید که بابک در ترکمنستان است. او به 50.000 سرباز به سمت انجا رفت و اولین کسی که دید حاکم انجا بود که اول درخواست پانصد هزار دینار را کرد وقتی به اون سکه هارا دادند گفت بابک کجاست.


    بابک احساس میکرد که اتفاقاتی داره میوفته تا این که از بلندی صدای افشین شنیده شد. افشین گفت بابک تسلیم شو . 1000 نفر در اینجا و 49 هزار سرباز دیگر در بیرون هستند فکر میکنی بتونی فرار کنی؟؟؟


    بابک گفت فرار نخواهم کرد ولی تسلیم هم نمیشوم. دستور دادند تا اورا زنده بگیرند ولی حریفی برای وی نبود که جلو اید و تکه تکه نشود.


    تا این که از بالا تور جنگی روی بابک انداختند و بعد از 22 سال شیر اذربایجان دستگیر شد.


    افشین دستور داد تا اورا در اب بشویند و موهای زاید بدنش را بزنند و جامه ی سرخ بر تن وی کنند و به سمت بغداد رهسپار شوند.


    وارد بغداد که شدند کل شهر امده بود تا ببیند که این کیست که 22 سال است کمر اعراب را به زمین زده.


    دستور داده بودند که 8 طاق بسازند به احترام هستمین خلیفه یعنی معتصم. به طاق دوم که رسیدند بابک ایستاد . افشین گفت برنگرد و هر حرفی داری پشت به من باش و بگو.


    بابک رو به افشین گفت ای افشین تو یک ایرانی هستی با من دست دوستی بده و کاخ اعراب را ویران کنیم. افشین گفت نمیشود من دست شاه امانتی( غزال همسر و غزل دختر افشین ) دارم.


    بابک گفت انهارا ازاد خواهیم کرد ولی افشین طمع امیرالامرا شدن گرفته بودش و قبول نکرد.


    به طاق پنجم که رسیدند بابک گفت میخوام برگردم . افشین گفت اهسته برگرد و بگو چی کار داری.


    بابک گفت دو جمله میگویم و بس


    اول: جواب خیانت را اگر دوست ندهد دشمن میدهد.


    دوم : یادت باشد تدبیر همیشه با تقدیر نیست.


    افشین گفت خیلی خوب حرفایت تمام شد. برگرد و راه برو.


    بابک را نزد خلیفه بردند . خلیفه به بابک گفت : ای سگ این چه فتنه ای بود که در جهن انداختی.


    بابک گفت کدام فتنه؟


    شاه : شهدای فراوانی که در این راه داده ایم


    بابک : ما به این میگوییم دفاع از وطن


    شاه : میدانستم زبان سرخت سر سبزت را بر باد میدهد.


    بابک : هر کاری میخواهی بکن


    شاه: ای بابک میتوان جهان را با دو دست نگه داشت. افشین دست چپ من و تو دست راست من بشو تا دنیا زیر سلطه ی ما باشد.


    بابک : افشین را نمیدانم اما من هرگز دست دوستی با یه عرب نمیدهم.


    شاه دستور داد دست راست بابک را بکشند و جلاد شمشیر بالا ببرد در این حال شاه پرسید که بگو که با من دست دوستی میدهی.


    بابک گفت هرگز . و جلاد دست راست او را قطع کرد.


    بابک با دست چپ به خونی که از دست راست میومد میزد و ان خون را به صورت خود میمالید.


    شاه به اون گفت ای شگ چرا این کار را میکنی؟؟؟


    بابک گفت وقتی خون از بدن برود صورت زرد میشود نمیخواهم ایرانیان در تاریخ بگویند که بابک با صورت زرد سر از تنش جدا شد. میخواهم بگویند که بابک با سر سرخ کشته شد.


    دستور دادند که دست دیگر اورا قطع کنند و بعد از درجا سر اورا قطع کردند .


    سرش را در کیسه ای انداختند و در دجله رها کردند. و سر این شیر مرد تاریخ ایران به اقیانوس تاریخ پیوست.



    افشین در قصر شاه وقتی لباس امیرالامرایی برایش اوردند غرال و غرل را خواست غزال را اوردند اما غزل نه. شاه گفت غزل در قلب من جا دارد و قول میدهم از او مراقبت کنم. افشین برای اولین و اخرین بار شمشیر امیرالامرایی را کشید که به شاه حمله کند اما شاه و بار دست دست و افشین محاصره شد و او را 18 روز در زندان انداختند بدون اب و غذا و در روز نوزدهم به طرز فجیهی فوت کرد. اما دوستان او در یک عملیات سری غزال و غزل را دزدیدند و به سرزمین افشین بردند تا ان ها در امان باشیند. ( دقت کنید به سخن بابک که گفت اگر جواب خیانت را دوست ندهد دشمن خواهد داد ) .




    آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی )

    چنین بوده است :

    تو این معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد .

    من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند

    اما تو ای افشین . . . در انتظار

    و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :

    " پاینده ایران

    پایان.

    منبع : جمع اوری شده از چندین کتاب تاریخ ایران.

    نویسنده: ارش.

    دوستان این مستند هم برای ای پی اس نوشته شده هم برای ایرانیان دبلیو دبلیو ای . توسط خودم هم نوشته شده. کپی برداری در سایر انجمن ها مجاز نیست.







    این فروغ بی زوال و جاودان من
    قبله گاه و جان پناه نیکم این وطن
    این همیشه سبز- این همیشه پاک
    این همیشه روشن و بلند و تابناک
    این زلال تا همیشه جاری زمان
    این طلوع بی*غروب و مهر بی*کران
    این فلات پر شکوه ایمن از گزند
    در گذار نیک و بد همیشه سربلند
    آشیان دلفروز و خانه من است
    در زمانه*ای چنین تباه و سرد
    مهر او بهین بهانه من است
    زیر آسمان پر فروغ و روشنش
    از درون سینهٔ ستبر سنگها
    می*جهد به خاک چشمه*های نور
    وز پس غبار می*کشد به دوش خاطرات دور
    سد دفینه عشق سد خزانه شور
    گوییا هنوز از پس قرون
    آن زمان که ماه می*دمد به ناز پشت کوهسار
    بر ستیغ کوه قلعه گاه بذ می*شود عیان
    وز پس حصار جلوه می*کند روح بابکان
    بابک غیور از فراز کوه می*رود به تک
    در رکاب او شیهه می*کشد اسب راهوار
    این یل دلیر از نژاد شیر
    در سکوت شب می*رود به پیش
    سر پناه او کوه و آسمان
    در بلور ماه موج می*زند
    نقش گنگی از عهد باستان
    می*درد ز هم پردهٔ زمان
    وز پس غبار سالهای دور میشود عیان ---
    کاروانی از خلق خسته جان
    دیده ناروا خور ده ناسزا
    تازیانه از دست تازیان
    مانده از ستم زیر بار غم
    فقر و احتیاج - جزیه و خراج
    میکشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان
    تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانه ستم
    در خیال من جلوه میکند باز بابکان
    شعله میکشد در نگاه او گرم و آتشین خشم بی امان
    آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایه دار
    در کنار او سرخ جامگان جمله جان سپار
    راه بی*عبور کوهها بلند قله سر فراز
    لرزه افکند کاخ ظلم را گرد یکه تاز ----
    سال*های سال - کاخ اهرمن در تب شکست
    سال*های سال - در هراس و بیم دشمنان پست
    سال*ها نبرد رزم و کارزار
    سال*ها جدال فتح و افتخار----
    نقش*های گنگ می*دود به هم
    پنجه*های شب نقش دیگری میکشد کنون
    میشود عیان نقش مکر و خون
    یار نیمه راه - حیله و جنون
    آنکه میزدی لاف دو ستی از برای او
    خنجر جفا می*کشد کنون در قفای او---
    آسمان سیاه چهره*ها دژم خلق ناامید
    میکشد به بند شیر شرزه را روبه پلید
    آه روز گار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
    بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟
    آه از این ستم وای از این فسون ---
    شهسوار یل میرود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر
    فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
    لیک در قفا قلب ملتی میتپد ز غم سوگوار او
    معتصم همان خصم بد نهاد
    بار گاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او
    پیر و نوجوان کودک و کلان
    گرد دارالعام صف کشیده*اند
    بابک غیور باردای سرخ
    بر نشسته بر پیل کوهوار
    همچو شیر نر پر دل و جسور همچو کوه بذ سخت و استوا ر
    جمع تازیان گرد او به صف
    نیزه*ها به دست تیغ*ها به کف
    معتصم بر او بانگ می*زند:
    "مرد ناخلف کیستی؟ بگو..
    نیست پاسخی بهر پرسشش
    دیدگان خلق سوی بابکان خیره میشود
    آن دلیر گرد میرود به پیش
    خورده بر لبش مهری از سکوت
    نیش خنجری در نگاه او
    بار دیگرش میدهد ندا:
    آی خیره سر - کر شدی مگر؟ نام خود بگو
    بابک و سکوت یک جهان پیام در سکوت او
    زهر نفرتش میچکد ز رو
    معتصم ز خشم نعره میکشد: ای بریده کام با من و سکوت؟
    آنگه از جنون میکشد غریو : "مرد تیغ زن کتف او بزن" -----
    مردک پلید میرود به پیش می*درد به تن سرخ جامه*اش
    خون روشنش میچکد به خاک تیره میشود آن نگاه پاک
    لیکن از غرور تا نبیند آن دشمن دنی روی زرد او
    می*زند به رخ رنگ لاله از زخم خون فشان
    چهره میکند از گلاب خون رنگ ارغوان
    آنگه از زمین سوی آسمان خیره می*شود
    شاد و پرتوان بر خدای جان سجده میبرد
    " آه کردگار - ای همیشه یار - در ره وطن سهل باشدم مرگ و افتخار –"
    باز معتصم می*زند نهیب:
    تیغ زن بزن کتف دیگرش برکنش زبان مثله کن تنش"
    بابک دلیر در زلال خون آورد خروش
    واپسین ندا از گلوی او میرسد به گوش
    "اینک ای وطن ای همیشه پاک
    مرگ را چه باک
    بی بها سری خونبهای تو گر فتد به خاک؟" ----
    باز نقش*ها می*دود به هم
    سایه*های شب می*کشد مرا سوی آسمان
    تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان
    بینم آن زمان در سکوت شب
    روح خرمش جلوه میکند پشت کوهسار
    بانگ مبهمی میرسد به گوش از پس حصار ---
    "بابک دلیر خرمی تراست ای بهین تبار
    کی فتد به خاک آن درخت سبز
    آنکه زاده شد از برای عشق
    کی شود فنا آن که شد فدا
    در ره وطن بهر افتخار؟






    ویرایش توسط Seraph : 12-24-2012 در ساعت 03:10 PM
    28 کاربر مقابل از Seraph عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Ali.kaka (12-21-2012), DEAD MAN (12-20-2012), Dash.Hossein (08-31-2014), Der TitaN (12-20-2012), Django (12-20-2012), EmInEm (12-20-2012), Enliven (12-21-2012), Erfan_Cena (12-20-2012), Fedor Emelianenko (06-18-2017), Holy Diver (12-20-2012), J B L (12-20-2012), Keyvan (12-20-2012), M.S (12-28-2012), MAMAD (12-21-2012), Mr. Movie (12-21-2012), Olympic Hero (12-21-2012), S.H.A.Y.A.N (12-20-2012), Scofield (12-20-2012), The Enforcer (02-06-2014), The Phenom (12-21-2012), amir-aghaei (12-21-2012), bomb5 (12-21-2012), brock (12-20-2012), goldberg3 (12-21-2012), raminh00 (12-20-2012), soltan (12-21-2012), © The Phantom Pain (12-21-2012), Ғ Д † Д Ł β (12-20-2012)
    امضای ایشان



    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

  2. Top | #2

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    عضو اخراجی
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    شماره عضویت
    32329
    سن
    31
    نوشته ها
    111
    تشکر
    308
    تشکر شده 152 بار در 62 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)

    پیش فرض

    خیلی طولانیه حوصله ندارم بخونم

  3. Top | #3

     کاربردو ستاره کاربردو ستارهکاربردو ستاره کاربردو ستاره کاربردو ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    شماره عضویت
    31772
    سن
    30
    نوشته ها
    1,125
    تشکر
    6,866
    تشکر شده 5,476 بار در 934 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    1
    Mentioned
    2 Post(s)
    Tagged
    1600 Thread(s)

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Adhinos Musicious نمایش پست ها
    خیلی طولانیه حوصله ندارم بخونم
    بیش از 2 ساعت طول کشید تا بنویسم و بیش از 1 سال طول کشید تا از چندین کتاب مختلف این هارو استخراج کنم و کنار هم بزارم. از طرفی هم ای تاریخ ایران هست. حتی نمیخوای دلاورهای وطنت رو بشناسی؟؟؟؟

    متاسفانه اگر همینجای یه تاپیک س. ک. س. ی میزدم الان تا اخرش میخوندین و 1000 تا لایک میخورد ولی حتی حوصله ی خوندن تاریخ وطنتون رو ندارین.

    بازم ممنون که وارد تاپیک شدی.
    13 کاربر مقابل از Seraph عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ABBAS619 (12-20-2012), Adhinos Musicious (12-20-2012), DEAD MAN (12-20-2012), Dash.Hossein (08-31-2014), Der TitaN (12-20-2012), Django (12-21-2012), Erfan_Cena (12-20-2012), Holy Diver (12-20-2012), Mr. Movie (12-21-2012), S.H.A.Y.A.N (12-20-2012), Scofield (12-20-2012), The Phenom (12-21-2012), goldberg3 (12-21-2012)

  4. Top | #4

    کاربر عادی  کاربر عادی کاربرعادی  کاربر عادی   کاربرعادی

    عنوان کاربر
    Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    شماره عضویت
    32513
    نوشته ها
    77
    تشکر
    55
    تشکر شده 105 بار در 52 ارسال
    حالت من
    Nafaskesh
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    3 Thread(s)

    پیش فرض

    فوق العاده بود ممنون.تا اخرش رو خوندم خيلي قشنگ بود
    2 کاربر مقابل از brock عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Django (12-21-2012), Mr. Movie (12-21-2012)

  5. Top | #5

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    عضو اخراجی
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    شماره عضویت
    32329
    سن
    31
    نوشته ها
    111
    تشکر
    308
    تشکر شده 152 بار در 62 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    0 Thread(s)

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط seraph نمایش پست ها
    حتی نمیخوای دلاورهای وطنت رو بشناسی؟؟؟؟
    نه دیگه با این بالا رفتن قیمت ها و بی پول شدن این جانب دیگه شخصا اصلا و به هیچ وجه هیچ اهمیتی به دلاور های وطن ام نمیدم و دیگه برام کوچکترین اهمیتی هم ندارن این دلاور های وطن
    فعلا پول برام در اولویت قرار داره
    هر وقت پول به دستم رسید اونموقع دیگه به دلاورها اهمیت میدم

  6. Top | #6

     کاربردو ستاره کاربردو ستارهکاربردو ستاره کاربردو ستاره کاربردو ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    شماره عضویت
    31772
    سن
    30
    نوشته ها
    1,125
    تشکر
    6,866
    تشکر شده 5,476 بار در 934 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    1
    Mentioned
    2 Post(s)
    Tagged
    1600 Thread(s)

    پیش فرض

    دوستان اگه میشه نظراتتون هم بنویسید برام. من مستندات تاریخی زیادی دارم و میتونم براتون بنویسم. اگر خوشتون میاد از این جور مستندات بهم بگید براتون مینویسم. نظراتونو حتما بنویسید. ممنون.
    4 کاربر مقابل از Seraph عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Django (12-21-2012), Erfan_Cena (12-21-2012), Holy Diver (12-20-2012), Mr. Movie (12-21-2012)

  7. Top | #7

     کاربر چهار ستاره کاربر چهار ستاره کاربر چهار ستاره کاربر چهار ستاره  کاربر چهار ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    شماره عضویت
    5044
    سن
    36
    نوشته ها
    3,091
    تشکر
    17,360
    تشکر شده 14,249 بار در 1,757 ارسال
    حالت من
    Mehrabon
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1360 Thread(s)

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Adhinos Musicious نمایش پست ها
    نه دیگه با این بالا رفتن قیمت ها و بی پول شدن این جانب دیگه شخصا اصلا و به هیچ وجه هیچ اهمیتی به دلاور های وطن ام نمیدم و دیگه برام کوچکترین اهمیتی هم ندارن این دلاور های وطن
    فعلا پول برام در اولویت قرار داره
    هر وقت پول به دستم رسید اونموقع دیگه به دلاورها اهمیت میدم

    اگه برات همچين چيزايي ارزش ندراه كسي زورت نكرده كه بياي اين خزعبلات رو به هم ببافي



    در مورد مقاله ميتونم بگم عالي بود

    فقط چون خودم تركم و در اين مورد هم خيلي تحقيق كردم دو سه تا تناقض به نظرم رسيد كه بگم

    اولن بزارين يه چن تا نكته تاسف آور رو براتون بگم


    شايد عجيب باشه ولي قلعه بابك كه هم اكنون هم موجوده به شدت داره تهديد ميشه از سوي حكومت

    چرا ؟ چون حكومت ادعا داره كسي مثه بابك بر عليه اسلام قيام كرد نه اعراب

    در حالي كه اين كشور از اول زير تاخت و تاز مسلمانها بود و هر خطه اش از گيلان و اصفهان و مشهد بگير تا تبريز و اذربايجانش تحت تاخت و تاز اعراب و مسلمانها بود

    اگه يكم مطالعه داشه باشين ميبينين كه اذربايجان جزو اخرين خواستگاه هاي دين زرتشت بود كه تو حمله اي كه امام حسين هم توش فرمانده بود به اجبار به اسلام گرايش پيدا ميكنه

    واسه همين خيلي ها من جمله بابك و مازيار و و ... تو راه دفاع از كشور جونشون رو از دست دادن

    واسه همين الان خيلي وقته قلعه بابك شده نماد آزادي خواهي اذري ها و حكومت خيلي وقته داره نقشه ميچينه واسه از بين بردن اين مكان

    اما در مورد تناقضها بگم كه اين قلعه يه جوري ساخته شده بود كه به هيچ وجه راه نفوذ به داخل نداشت

    اگه برين ببينين ميتونين معماري فوق العاده قلعه رو مشاهده كنين كه تنها يه راه باريك هست واسه وارد شدن دشمن

    واسه همين بود كه بابك خيلي خوب تونسته بود در مقابل حمله اعراب مقاومت كنه

    در حمله اخر افشين بابك به دو دليل نتونست كاري از پيش ببره

    1 . تعداد فوق العاده زياد سپاهيان افشين

    2 . كثيف كاري هاي افشين در فريب ياران بابك

    بعد از اين جنگ بابك با زنان و تعدادي از ياران با وفاش مجبور به ترك و فرار از قله ميشه و به قلعه بذ ميره

    در اينجا دوباره درگيري بالا گرفت به رغم دلاوري هاي بسيار خرم دينان باز هم تعداد زياد نيروهاي افشين باعث عقب نشيني بابك به ارمنستان شد

    متعاقبا دستگير و تحويل خليفه شد

    در مرود اعدامش هم بگم كه بعد از بريدن دو دست بابك دو پاي وي هم بريده ميشه و درنهايت سرش از بدن جدا ميشه

    معروفه كه در اين مجلس معتصم سه بار مجلس رو ترك ميكنه و ميره و غسل ميكنه و نماز ميخونه و دوباره برميگرده سر مجلس

    گفته شده كه در پرسش از وي اين جواب رو داده : تو اين سه بار سه پرده بكارت از سه دختر برداشتم : دختر بابك ، دختر مازيار و دختر قيصر روم

    پس همونطور كه ميبينيد در اين زمان مازيار هم دستگير شده بود

    در نهايت افتخار ميكنم كه اين سردار بزرگ واسه دفاع از هم وطنهاش اين رشادت ها رو كرد بود

    هرچند الان به ناحق دارن در حقش اجحاف ميكنن به بهانه ضديتش در برابر اسلام

    و يه نكته كه اسم خودم هم از اين سردار متاثي شده

    در تبريز گروه كونوردي بود به اسم بابك خرمدين

    كه بعدها بنا به دلايلي اين گروه رو از هم پاشوندند

    از اونجا كه ابوي بنده هم عضو اين گروه بود اسم بنده رو به پيروي از اون سردار رشيد بابك گزاشتن


    در كل جاي همچين بحث ها و مقاله هايي در انجمن شديدا خاليه

    اميدوارم دوستان اگه مستندات ديگه اي دارن بگن
    12 کاربر مقابل از Ғ Д † Д Ł β عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ABBAS619 (12-21-2012), Click4u (12-21-2012), Dash.Hossein (08-31-2014), Django (12-21-2012), Enliven (12-21-2012), Erfan_Cena (12-21-2012), Holy Diver (12-21-2012), Mr. Movie (12-21-2012), Seraph (12-21-2012), The Phenom (12-21-2012), amir-aghaei (12-21-2012), goldberg3 (12-21-2012)
    امضای ایشان
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

    آذربایجان منیم ائلیم ، آذربایجان مینم دیلیم

    دوغراسالار دیلیم دیلیم

    آنا دیلیم اولن دئیر

    باشقا دیله دونن دئیر



  8. Top | #8

     کاربردو ستاره کاربردو ستارهکاربردو ستاره کاربردو ستاره کاربردو ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    شماره عضویت
    31772
    سن
    30
    نوشته ها
    1,125
    تشکر
    6,866
    تشکر شده 5,476 بار در 934 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    1
    Mentioned
    2 Post(s)
    Tagged
    1600 Thread(s)

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ғ Д † Д Ł β نمایش پست ها



    اگه برات همچين چيزايي ارزش ندراه كسي زورت نكرده كه بياي اين خزعبلات رو به هم ببافي



    در مورد مقاله ميتونم بگم عالي بود

    فقط چون خودم تركم و در اين مورد هم خيلي تحقيق كردم دو سه تا تناقض به نظرم رسيد كه بگم

    اولن بزارين يه چن تا نكته تاسف آور رو براتون بگم


    شايد عجيب باشه ولي قلعه بابك كه هم اكنون هم موجوده به شدت داره تهديد ميشه از سوي حكومت

    چرا ؟ چون حكومت ادعا داره كسي مثه بابك بر عليه اسلام قيام كرد نه اعراب

    در حالي كه اين كشور از اول زير تاخت و تاز مسلمانها بود و هر خطه اش از گيلان و اصفهان و مشهد بگير تا تبريز و اذربايجانش تحت تاخت و تاز اعراب و مسلمانها بود

    اگه يكم مطالعه داشه باشين ميبينين كه اذربايجان جزو اخرين خواستگاه هاي دين زرتشت بود كه تو حمله اي كه امام حسين هم توش فرمانده بود به اجبار به اسلام گرايش پيدا ميكنه

    واسه همين خيلي ها من جمله بابك و مازيار و و ... تو راه دفاع از كشور جونشون رو از دست دادن

    واسه همين الان خيلي وقته قلعه بابك شده نماد آزادي خواهي اذري ها و حكومت خيلي وقته داره نقشه ميچينه واسه از بين بردن اين مكان

    اما در مورد تناقضها بگم كه اين قلعه يه جوري ساخته شده بود كه به هيچ وجه راه نفوذ به داخل نداشت

    اگه برين ببينين ميتونين معماري فوق العاده قلعه رو مشاهده كنين كه تنها يه راه باريك هست واسه وارد شدن دشمن

    واسه همين بود كه بابك خيلي خوب تونسته بود در مقابل حمله اعراب مقاومت كنه

    در حمله اخر افشين بابك به دو دليل نتونست كاري از پيش ببره

    1 . تعداد فوق العاده زياد سپاهيان افشين

    2 . كثيف كاري هاي افشين در فريب ياران بابك

    بعد از اين جنگ بابك با زنان و تعدادي از ياران با وفاش مجبور به ترك و فرار از قله ميشه و به قلعه بذ ميره

    در اينجا دوباره درگيري بالا گرفت به رغم دلاوري هاي بسيار خرم دينان باز هم تعداد زياد نيروهاي افشين باعث عقب نشيني بابك به ارمنستان شد

    متعاقبا دستگير و تحويل خليفه شد

    در مرود اعدامش هم بگم كه بعد از بريدن دو دست بابك دو پاي وي هم بريده ميشه و درنهايت سرش از بدن جدا ميشه

    معروفه كه در اين مجلس معتصم سه بار مجلس رو ترك ميكنه و ميره و غسل ميكنه و نماز ميخونه و دوباره برميگرده سر مجلس

    گفته شده كه در پرسش از وي اين جواب رو داده : تو اين سه بار سه پرده بكارت از سه دختر برداشتم : دختر بابك ، دختر مازيار و دختر قيصر روم

    پس همونطور كه ميبينيد در اين زمان مازيار هم دستگير شده بود

    در نهايت افتخار ميكنم كه اين سردار بزرگ واسه دفاع از هم وطنهاش اين رشادت ها رو كرد بود

    هرچند الان به ناحق دارن در حقش اجحاف ميكنن به بهانه ضديتش در برابر اسلام

    و يه نكته كه اسم خودم هم از اين سردار متاثي شده

    در تبريز گروه كونوردي بود به اسم بابك خرمدين

    كه بعدها بنا به دلايلي اين گروه رو از هم پاشوندند

    از اونجا كه ابوي بنده هم عضو اين گروه بود اسم بنده رو به پيروي از اون سردار رشيد بابك گزاشتن


    در كل جاي همچين بحث ها و مقاله هايي در انجمن شديدا خاليه

    اميدوارم دوستان اگه مستندات ديگه اي دارن بگن

    مرسی عزیز. خوب من نمیتونم مطمئنا در مورد بابکی که در خطه ی اذربایجان بوده مثل یه کسی که بچه ی اونجاست صحبت کنم ولی ممنون. از این چیزا خوشم میاد. از این که حرفام رو تصحیح کردی ممنونم.

    بله فکر میکردم که خالی باشه جاش چون توی انجمن ای پی اس نمیدونم چرا ولی اونطوری که انتظار داشتم استقبال نشد. ولی اینجا خوشبختانه خیلی خوب بود. اگر راضی باشید من چون این هارو میشینم تایپ میکنم و نکته هایی که از کتاب های مختلف برداشتم و کنار هم میزارم طول میکشه.

    اگر دوست داشته باشید من سیاه جامگان- سبز جامگان- سفید جامگان رو هم براتون میتونم بگم. البته امتحانات هم دارم شاید یکم طول بکشه. ولی میتونم قول بدم تا 15-16 مستند تاریخی براتون بنویسم.

    ایشالله وقتی نوشتم میزارم توی انجمن. ایشالله دوستان نیان بگن من حال ندارم بخونم. من برام ارزش نداره. من پول ندارم پولدار شدم میام میخونم. دوستان با 20-30 دقیقه وقت گذاشتن شما فقیر نمیشید.


    لطفا نظراتونو همه بگید. من کارم رو ادامه بدم ؟؟؟
    11 کاربر مقابل از Seraph عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ABBAS619 (12-21-2012), Dash.Hossein (08-31-2014), Der TitaN (12-21-2012), Django (12-21-2012), Erfan_Cena (12-21-2012), Holy Diver (12-21-2012), Mr. Movie (12-21-2012), The Phenom (12-21-2012), amir-aghaei (12-21-2012), bomb5 (12-21-2012), Ғ Д † Д Ł β (12-21-2012)

  9. Top | #9

     کاربر سه ستاره  کاربر سه ستاره  کاربر سه ستارهکاربر سه ستاره کاربر سه ستاره

    عنوان کاربر
    ریش سفید انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2006
    شماره عضویت
    36
    سن
    40
    نوشته ها
    2,473
    تشکر
    9,829
    تشکر شده 17,339 بار در 1,369 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    99
    Mentioned
    1 Post(s)
    Tagged
    1584 Thread(s)

    پیش فرض

    خسته نباشی مرد ! به شخصه چیزهای جالبی از تاریخ یاد گرفتم.چون خودم اهل نوشتن هستم میدونم چقدر سخته بشینی این مطالبو شخصان بنویسی ...

    ادامه به کارت .

    موفق باشی
    8 کاربر مقابل از amir-aghaei عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Dash.Hossein (08-31-2014), Django (12-21-2012), Erfan_Cena (12-21-2012), Holy Diver (12-21-2012), Mr. Movie (12-21-2012), Seraph (12-24-2012), bomb5 (12-21-2012), Ғ Д † Д Ł β (12-21-2012)

  10. Top | #10

     کاربردو ستاره کاربردو ستارهکاربردو ستاره کاربردو ستاره کاربردو ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    شماره عضویت
    29332
    سن
    36
    نوشته ها
    1,813
    تشکر
    8,563
    تشکر شده 9,543 بار در 1,570 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1241 Thread(s)

    پیش فرض

    عالی بود چیزی جدید یاد گرفتم
    کلا متاطق شمالی و شمال غرب اخرین جایی بودن که بدست اسلام فتح شد اذر بایجان که بابک گفت گیلان هم بخاطر مناطق جنگلی انبوه و موقعیت جغرافیایی و دفاع کردن همه جانبه از اخرین جاهایی بوداسلام گرفت باز من دقیق نمیدونم کسایی که میدونن بگن
    8 کاربر مقابل از MAMAD عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Dash.Hossein (08-31-2014), Der TitaN (12-21-2012), Django (12-21-2012), Erfan_Cena (12-21-2012), Mr. Movie (12-21-2012), amir-aghaei (12-21-2012), bomb5 (12-21-2012), Ғ Д † Д Ł β (12-21-2012)
    امضای ایشان
    خیلیــ خســـته ولی باید رفتــــ
    [/CENTER]

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای ایران دبلیو دبلیو ای محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد