بزرگترین انجمن کشتی کج ایران   ایران یو افــ سی
محل تبلیغات شما wwepars

User Tag List

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: Top 10 : تراژدیــک تــرین صحنــه های بازی ها | قسمت دوم |

  1. Top | #1

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    شماره عضویت
    32720
    سن
    27
    نوشته ها
    326
    تشکر
    3,081
    تشکر شده 2,568 بار در 346 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    1
    حالت من
    Khonsard
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1127 Thread(s)

    پیش فرض Top 10 : تراژدیــک تــرین صحنــه های بازی ها | قسمت دوم |

    هر کدام از بازی ها به گونه ای تاثیر بر مخاطب می گذارد . یکی از اساسی ترین عناصر در صنعت بازی های ویدیویی داستان است که تاثیر فراوانی روی

    مخاطب دارد . حال آنکه مخاطب ممکن است که بهراسد , بخندد یا حتی بگرید ( ! ) . در هر صورت , ما در این مقاله قصد داریم , تراژدیک ترین ( ناراحت

    کننده ترین ) صحنه های بازی ها را به شما معرفی کنیم . با قسمت دوم مقاله " تراژدیک ترین صحنه های بازی ها " در خدمت شما بزرگواران هستیم .


    توجه : این مقاله حاوی اسپویل است . پس چنان چه بازی های ذکر شده را انجام نداده اید از خواندن توضیحات آن بازی ها صرف نظر کنید ( ! ) .





    5. Lee Everett



    " اگر تو به اینجا برگردی تو را خواهم کشت ( ! ) متوجه می شی که ... من تو را خواهم کشت ( ! ) "



    لی اورت ( به انگلیسی : Lee Everett ) متولد شده و بزرگ شده ایالت جورجیا و در منطقه ماکن است . او که یکی از شخصیت های اصلی بازی مردگان

    متحرک ( به انگلیسی : The Walking Dead ) می باشد یک جنایتکار است ( ! ) و در ابتدای بازی مشاهده می کنیم که با دستبند در ماشین پلیس قرار داد

    و در دیالوگ هایی که میان او و افسر پلیس رد و بدل می شد می توانست فهمید که دلیل دستگیری او قتل یک مرد است ( ! ) . در همان دیالوگ های آغازین

    ماشین پلیس در اثر برخورد با یک واکر ( مرده متحرک یا همان زامبی ) متلاشی می شود . لی بعد از کش و قوس های فراوان موفق می شود که از اتومبیل

    واژگون شده نجات پیدا کند و حال برای آنکه از شرّ دستبندش خلاص شود می بایست کلید آن را پیدا کند . کلیدی که در پیکر بی جان آن افسر پلیس نهفته شده

    است ( ! ) . لی به زحمت موفق می شود که کلید را بردارد و دستانش را آزاد کند اما ناگهان افسر مزبور که تبدیل به واکر شده به سمت او حمله ور می شود .

    او با برداشتن سلاحی آن زامبی را از بین می برد اما این کار او باعث می شود که توجه بسیاری از واکر ها به سمت وی جلب شود . لی که وحشت زده شده از

    آن منطقه می گریزد و به خانه ای پناه می آورد که در آن دختر بچه ای به اسم کلمنتاین ( به انگلیسی : Clementine ) حضور دارد . والدین کلمنتاین برای تعطیلات

    به شهر ساوانا رفته اند و پرستارش هم گویا گریخته است ( ! ) و او را تنها گذاشته است . چالش ها و اتفاقاتی که در بازی رقم می خورد بسیار جالب و ستودنی

    است و حس خاصی را به مخاطب القا می کند . از اختلافات بین گروه نجات یافتن گرفته تا کمبود مواد غذایی ( ! ) سازندگان از هر نوع غافلگیری و سوژه های

    احساسی و دلخراش جهت بارورکردن درام تعاملی خود در این بازی به کار برده اند و این امر موجب احساسی شدن مخاطب در هنگام بازی شده است . اما یکی از

    غم انگیز ترین اتفاقی که در این بازی روی داد , مرگ لی اورت بود . کسی که تا قسمت پنجم همیار و یاور ما بود , کسی که نقطه ضعف ها و قوت هایش را

    می شناختیم و کسی که با او ارتباط عمیقی داشتم و حالا چی ؟؟ باید با او وداع کنیم ... . در سکانس های آخرِ قسمت چهارم بازی مردگان متحرک ، یک زامبی

    ( خدا لعنتش کنه ! ) دستِ لی را گاز می گیرد و لی هم می داند که او دیر یا زود به زامبی تبدیل می شود . او در همان لحظه متوجه می شود که کلمنتاین به

    وسیله یک مرد ناشناس گروگان گرفته شده است و حالا لی بایستی کلمنتاین را نجات بدهد . در قسمت پنجم ، او با گروهش به یک هتل می رسد و بعد از اندکی

    کاوش می فهمد که کلمنتاین در یکی از اتاق های هتل وجود دارد و به همین جهت وارد آن اتاق می شود و بعد از کشتن گروگانگیر موفق می شود که کلمنتاین را

    نجات بدهد . پس از آن ماجرا ، لی و کلمنتاین به یک جواهرفروشی می روند . لی که تا تبدیل شدن او به زامبی زمانی باقی نمانده از کلمنتاین می خواهد که دستش

    را به میله ای ببندد و از آن مکان دور شود . کلمنتاین که بسیار ناراحت و غمگین است با آغوشی بسته و ملال آور آنجا را ترک می کند و لی هم آرام به خواب می رود .

    در سکانس های پایانی قسمت نامبرده ، کلمنتاین در تپه های نزدیک ساوانا گریان در حال قدم زدن است و افسوس می خورد ( ! ) . این فرجام تلخ یکی از تراژدیک

    ترین صحنه بازی های ویدیویی است که همگان را مات و مبهوت خودش کرد .





    4. Joel's Daughter



    دخترک دوازده ساله ای به نام سارا ( به انگلیسی : Sara ) روی کاناپه دراز کشیده و در انتظار آمدن پدرش جول ( به انگلیسی : Joel ) است . در اتاق سارا تصاویری

    حک شده که نشان می دهد او به فوتبال و تیم ملی آرژانتین علاقه خاصی دارد و از طرفی در گوشه ی اتاق عکسی دسته جمعی وجود دارد که بیانگر این است

    که سارا مادرش را از دست داده است . علاوه بر این از نقش و نگاره های اتاق می توان فهمید که او به موسیقی راک و فیلم های پاپ کرنی علاقه وافری دارد .

    از زمان خواب سارا مدت هاست که گذشته است اما او هنوز بیدار است حتی جول در یادداشتی روی یخچال برای سارا نوشته بود که " دخترم من امشب دیر تر

    خونه می رسم ، پس تو خودت غذا درست کن و زود بخواب " اما با این حال سارا به آن نوشته اعتنایی نکرد و بیدار ماند تا اولین کسی باشد که تولد پدر را تبریک

    بگوید . ساعت ده دقیقه مانده به دوازده را نشان می دهد و جول بالاخره وارد خانه می شود و سارا هم با تبریک روز تولدش او را سورپرایز می کند . رابطه بین جول

    و سارا در این سکانس به قدری زیباست که مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد . او کادوی تولد را با عشق و محبت تقدیم پدر می کند . گویا جول از ساعت شکسته اش

    مدام گله می کرده است و سارا هم به همین خاطر ساعتی نو برای او تهیه می کند تا در روز تولدش به او بدهد . بعد از حدود یک ساعت و نیم حرف زدن ، شوخی

    کردن و تماشای تلویزیون سرانجام سارا در کنار پدرش به خواب فرو می رود و جول هم او را بلند می کند و روی تختش می گذارد . توی این صحنه هم صمیمیت بین جول

    و سارا به تصویر کشیده می شود که ستودنی و تحسین برانگیز است . ساعت 2:15 بامداد است و تلفن زنگ می خورد . سارا خرامان به سمت تلفن می آید و با صدای

    خسته و خواب آلود تلفن را جواب می دهد . پشت تلفن عمو تامی ( به انگلیسی : Tommy ) می باشد که خیلی اصرار دارد با جول صحبت کند . سارا که همچنان در حالت

    خواب و بیداری است به سمت اتاغ خواب جول می رود تا او را صدا کند اما او را پیدا نمی کند . ناگهان خبر های مبهمی از سوی تلویزیون پخش می شود که سارا را

    نگران و آشفته می کند . او هراسان از پله ها پایین می رود و از پشت پنجره ماشین های پلیس را می بیند که به سرعت حرکت می کنند . انگاری جول در خانه نیست

    و نگرانی سارا هم لحظه به لحظه حاد تر می شود . ناگهان جول از در وارد می شود و به نظر می رسد که وحشت زده شده است . در این میان ، یکی از همسایگان

    او به نام جیمی که مبتلا به ویروس Cordyceps ( این ویروس نوعی بیماری گیاهی از نوع قارچ است که اگر وارد بدن انسان شود ، ژنتیک آنها را به طور کامل تغییر می دهد

    و باعث می شود که فرد کنترل خودش را از دست بدهد ) وارد خانه می شود که جول او را می کشد . سارا ، جول و تامی با هم سوار ماشین می شوند و در مسیر جاده

    اتومبیل تامی با یک خودروی دیگر تصادف می کند . در این تصادف پاهای سارا آسیب می بیند و حال او باید باقی راه را در بغل پدرش باشد . سرتاسر مسیر را ماموران

    امنیتی احاطه کرده اند و یکی از آنها به سمت سارا شلیک می کند و پیکر بی جان سارا در آغوش پدرش آرام جان می دهد و زندگی را بدرود می گوید . دخترکی که

    از خواب و خوراکش گذشت تا پدرش را شادمان کند ، دخترک نازی که از درد می گرید . در واقع پایان دلخراش سارا کلید آغاز داستان The Last of Us بود . این صحنه

    به قدری احساسی و عاطفی تمام شد که یکی از تراژدیک ترین صحنه ی تاریخ بازی های ویدیویی را رقم زد و این هنر ناتی داگ است که همگان را تحت تاثیر آثار خود

    قرار می دهد . من که به شخصه در این صحنه اشک در چشمانم حلقه زده بود و نمی توانستم خودم را کنترل کنم ( ! ) .





    3. John " Soap " MacTavish



    " تو یه عوضیِ سر سرختی . به من اعتماد داشته باش ( ! ) . بهت تضمین می دهم که من موفق خواهم شد ( ! ) "




    پیشینه ی مک تاویش ( نام کامل به انگلیسی : John " Soap " MaCtavish ) در هاله ای از ابهام قرار دارد جز اینکه او متولد روم است و اصالتی ایتالیایی دارد .

    در بچگی با والدینش به اسکاتلند صفر کرده و در همانجا هم بزرگ شده است و به همین خاطر است که لهجه ی اسکاتلندی دارد . او پس از اینکه به سن قانونی

    رسید به نیروی هوایی ارتش بریتانیا ملحق شد . مک تاویش به همراه کاپیتان جان پرایس ( به انگلیسی : Captain John Price ) از شخصیت های مهم و تاثیر گذار

    سری بازی های COD : MW است . او و کاپیتان پرایس ماموریت های خطرناک و هولناکی را با یکدیگر و دوشادوش هم انجام داده اند و تقریبا در همه ی آنها موفق

    بوده اند . مک تاویش زمانی که یک گروهبان بود به عنوان یک تک تیرانداز و تخریب چی به گروه SAS پیوست و پس از آن به تیم کاپیتان پرایس ملحق شد و با انجام

    ماموریت های مفید و مثمر ثمر به درجه ستوانی نایل شد . او ماموریت می گیرد که عمران زاخائف را نابود کند . عمران زاخائف یک ظغیانگر بی رحم و کثیف است

    که باید هرچه سریعتر نابود شود وگرنه با اهداف خبیث خودش همه جا را تخریب می کند ( ! ) . مک تاویش در عملیاتی موفق می شود که عمران زاخائف و پسرش

    ویکتور را از بین ببرند . بعد از آن ماجرا ، حالا مک تاویش و گروهش باید ولادیمیر ماکاروف ( به انگلیسی : Vladimir Makarov ) را از صفحه روزگار پاک کنند چراکه او

    هم مثلِ زاخائف یک تروریست بی رحم و خبیث است . مک تاویش بعد از انجام چندین عملیات متوجه می شود که ماکاروف یا در افغانستان است یا در روسیه ( ! ) .

    در این بین ، ژنرال شپرد ( به انگلیسی : General Shepherd ) به کشورش خیانت می کند و حال درگیری فیزیکی شدیدی بین پرایس و شپرد ( در حد لگد کعبی به

    فیگو ! ) شکل می گیرد که این مک تاویش است در آخر موفق می شود با پرتاب چاقو به سمت پیشانی شپرد او را از بین ببرد . در قسمت آخِر سری بازی های

    COD : MW ساختمان محل استقرار مک تاویش منفجر می شود و او به شدت آسیب می بیند . کاپیتان پرایس مانند یک پدر به سراغ مک تاویش می آید تا او را محلی

    امن برساند و نیروی های امداد به وی کمک کنند . در نهایت کاپیتان سوپ مک تاویش در روز یازدهم اکتبر سال 2016 در پراگ جهوری چک زندگی را بدرود می گوید .

    لازم به ذکر است که او در هنگام مرگش به کاپیتان پرایس جمله " پرایس ، تو باید این را بدانی که یوری ماکاروف را می شناسه " را می گوید . مک تاویش تا آخرین

    نفسش با تمام قوا برای مردم و کشورش جنگید و این یعنی فداکاری و ... . شاید بزرگترین لطمه ای که به پرایس وارد شد ، از بین رفتن کسی بود که آشنایی اول

    پرایس با او در محفل شوخی و مزاح و تمسخر شروع شده ولی مانند یک تراژدی فرجام یافته بود . به طور قطع این ساکانس بسیار احساسی و تراژدیک طراحی شده

    است ؛ به طوری که توی ذهن خیلی ها لانه کرده و به عنوان یکی از تراژدیک ترین صحنه های بازی ها یاد می شود .





    2. Joker



    " آرکهام لیاقت کلاس بالاتری از خلاف کارها رو داره و من این کلاس رو به آن می بخشم . از امشب به بعد مردم خواهند مرد و من مرد حرف هستم "



    جوکر ( به انگلیسی : Joker ) یک بیمار سادیسمی است که شوخ طبع هست و از زجر دادن دیگران لذت می برد . جوکر یکی از برجسته ترین بدمن های تاریخ

    بازی های ویدویی است که همین امر موجب شده که بسیاری از شخصیت های نقش منفی از طرز گفتار ، شخصیت و ... جوکر الگو بردارند . جوکر توسط جری

    رابینسون ، بیل فینگر و البته باب کین ساخته شده است . در واقع جوکر کسی است که هر چیزی را به شوخی می گیرد و در دامنه اعمال وی محدودیتی وجود

    ندارد . همیشه از خودم سوال می پرسیدم که چرا شخصیت های منفی مثل جوکر ، واس و ... نسبت به قهرمان ها محبوب تر هستند ؟ مگر آن ها قواعد انسانیت

    را زیر پای نگذاشته اند ؛ مگر آن ها امنیت جهان را تهدید نکرده اند ؛ مگر آن ها دوست ندارند که حکومت دیکتاتوری خود را به راه بیندازند . پس چرا در قیاس با

    قهرمان ها طرفداران بی شماری را برای خود دست و پا کرده اند ؟ به هر حال پاسخ به این پرسش کارِ دشواری است و در برگیرنده یک مقاله جدا ( پس پاسخ با

    خودتان ! ) . بسیاری بر این عقیده اند که بتمن ( به انگلیسی : Batman ) و جوکر دو روی یک سکه هستند که مکمل یکدیگر اند و اگر یکی نباشد ؛ دیگری ناقص

    است ( ! ) . جوکر معمولا یک کت ارغوانی می پوشد و صورتی دلقک مانند و گریم شده دارد که دو طرف لب وی زخم هایی را تشکیل می دهند . هدف او در زندگی

    فقط نشان دادن چهره واقعی بتمن به مردم آرکهام است و برای انجام این کار دست به هر کاری می زند . در بازی بتمن : شهر آرکهام ، جوکر سخت مریض است و از

    بیماری خود رنج می برد و مستلزم پادزهر است . بتمن پادزهر را برای جوکر تهیه می کند اما او با چاقویی به سمت بتمن حمله ور می شود و پادزهر هم از دستان

    بتمن رها می شود و روی زمین می ریزد . جوکر سعی می کند که پادزهر را از روی زمین بخورد ولی فایده ای ندارد و جوکر برای همیشه با این دنیای بی رحم

    خداحافظی می کند و می میرد . بتمن که از جان دادن مکمل خود بسیار ناراحت و اندوهگین است ؛ پیکرِ جوکر را بغل می کند و به آهستگی روی سر ماشین پلیس

    می گذارد و از آن مکان دور می شود .





    1. John Marston



    " من فقط می دونم که برای بحث کردن با خانم ها دو راه وجود داره که هیچ کدوم به درد نمی خوره "



    اکنون می خواهم یکی از غم انگیز ترین صحنات تاریخ دنیای بازی های ویدیویی را برای شما معرفی می کنم . جان مارستون ( به انگلیسی : John Marston ) در

    سال 1837 چشم به جهان گشود . پدر او یک بی سواد اسکاتلندی بود که بعد ها بر اثر صنحه ای چشمانش را از دست داد و بعد تر هم به دلیل بیماری جان خود را !

    مادر او نیز یک فاحشه بود که درست بعد از تولد جان رهسپار دنیای باقی شد . او تا سال 1890 ( یعنی تا سن هفده سالگی ) در یتیم خانه بود . جان در سن هفده

    سالگی با دختری به اسم ابیگل ( به انگلیسی : Abigle ) از آنجا فرار کرد و سپس با او ازدواج کرد . آنها مدتی بعد وارد گروهی به رهبری داچ وَن دِر لین شدند و راه و

    روش زندگی به سبک و وسترن را یاد گرفتند . آن ها در گروه نامبرده دست به سرقت و جنایت می زدند و مثل رابین هود از ثروتمندان دزدی می کردند و به فقرا و

    بی چارگان می دادند . در جریان یکی از این سرقتها ، جان به شدت زخمی می شود و پس از التیام زخم هایش با خود عهد می بنند که دیگر سراغ دزدی نرود . او

    در اولین قدم تصمیم می گیرد که نزد همسر و فرزندانش برگردد ( یک پسر و یک دختر که دخترش توسط یک بیماری ناشناخته جان خود را از دست می دهد ) . وی در

    مزرعه خود در حال کشاورزی و گذراندن زندگی بود که ماجرای جدیدی گریبان گیر وی شد ( ! ) . دولت آمریکا به منظور دستگیری خلافکار ها و طبهکاران تاسیس کرد

    و مدیریت آن را به " ادگار راس " محول نمود . حال ، ادگار تصمیم می گیرد که گروه داچ را کاملا از صفحه روزگار پاک کند . او بعد از روز ها تحقیق و بررسی شواهد

    متوجه می شود که جان مارستون برای مدتِ زیادی برای این گروه کار می کرده است . حالا ادگار زن و فرزندِ جان را گروگان می گیرد و در قبال آنها از مارستون می خواهد

    که داچ و همدستانش را به قتل برساند . از آنجایی که جان عاشق خانواده اش می باشد و به همین سادگی لذت کنار هم بودن خانواده را رها نمی کند ؛ تصمیم

    می گیرد که پیشنهاد ادگار را قبول کند . جان بعد از ملاقات با ادگار و همکارش به مقر اصلی گروهِ ون در لین می رود و بعد از صحبت های مسالمت آمیزِ راه به جایی

    نمی رود و داچ با شلیک گلوله ای مارستون را مجروح می کند . بعد ها یک مزرعه دار جان را پیدا می کند و زخم های او را التیام می بخشد و جان هم برای تشکر از او

    در امور نگه داری دام ها و مقابله با متجاوز گران کمک های فراوانی می کند . بعد از آن ، جان برای کشتن داچ و همکارانش با کلانترِ شهر آرمادیلو متحد شد که این کار

    او هم نتیجه ای در بر نداشت چراکه داچ به مکزیک گریخته بود . حالا مارستون رهسپار مکزیک می شود . هدفِ نهایی جان به قتل رساندن داچ بود ؛ به همین خاطر

    می بایست خواسته یا نا خواسته برای سر دسته خلافکاران کار هایی را انجام بدهد . او از طرفی به انقلابیون مکزیک هم کمک می کرد ( ! ) . جان در نهایت تصمیم

    گرفت که طرف انقلابیون را بگیرد و این کار او باعث شد که اسکوئلا دستگیر شود ، بیل ویلیامسون کشته شود و البته انقلابیون هم پیروز شوند . مارستون بعد از این

    اتفاقات به بلک واتر بر می گردد تا اینبار دیگر را داچ را بکشد . سرانجام بعد از کش و قوس های فراوان ، جان موفق می شود که در بالای یک صخره داچ را گرفتار کند .

    داچ خطاب به جان می گوید که " دولت ، گناهان خود را بر افرادی مانند من می اندازد " و بعد از گفتن این کلمه خود را از صخره به پایین پرتاب می کند تا تسلیم جان و

    دولت نشود ( ! ) . بعد از اتمام این ماجرا ، خانواده جان آزاد می شوند و جان هم به آغوش گرم خانواده باز می گردد . به نظر می رسد که همه چیز پایان یافته است

    اما گفته ی داچ درست بود چراکه دولت قصد دارد همه ی مجرمان سابقه دار را از صفحه روزگار پاک کند ( ! ) . افراد ادگار برای کشتن جان و خانواده اش به مزرعه و

    کاشانه او حمله ور می شوند . در درگیری بین ارتش و جان ، دوست خانوادگی آنها ( که عمو صدا زده می شد ) کشته می شود . جان هم جهت اینکه خانواده اش

    از حملات ارتش مصون بمانند ؛ آنها را توانست از طریق اصطبل فراری بدهد و اما خودش آنجا تنها باقی ماند . نگاه آخِر جان به ابیگل آنقدر زیبا و احساسی است که اوج

    دل تنگی ، پشیمانی ، حسرت و افسوس را به مخاطب تزریق می کند . او با اقتدار جلوی ارتش بی رحم دولت ایستاد و تا آخرین قطره ی خون در برابر آن ارتش ظالم

    ایستادگی کرد اما زمانی که دیگر گلوله ای در هفت تیرِ او نبود ؛ غیورانه و شجاعانه با این دنیای بی رحم وداع کرد . او به ما آموخت که در این دنیا هر کاری را انجام

    بدی ؛ نتیجه اش را می بینی ( ! ) . نتیجه اعمال جان مارستون هم چیزی نبود جز تاوان ( ! ) .





    :.: با تشکر از توجهتون :.:
    ویرایش توسط Hunter Man : 10-16-2014 در ساعت 05:52 PM
    34 کاربر مقابل از Hunter Man عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Amirreza141 (12-04-2014), AƦAƾH (10-16-2014), Black Hawk (10-30-2014), Capt. Flint (10-31-2014), DEAD MAN (10-16-2014), Danial (10-16-2014), Dash.Ali (10-16-2014), Dash.Hossein (12-06-2015), El Niño (10-16-2014), EmInEm (12-14-2014), Goldberg The Man (10-16-2014), H H H (10-16-2014), Hamid (10-16-2014), J B L (10-17-2014), Junior (01-07-2015), King MahDi (12-06-2015), Lord MosT@fa (10-16-2014), MαмαđRezα (10-16-2014), Omid_Lesnar (10-16-2014), S i n a (10-16-2014), S.H.A.Y.A.N (10-16-2014), SHAHIN (10-16-2014), Saadat (12-08-2015), Scofield (10-16-2014), Seraph (10-17-2014), The Buzzards (11-06-2014), The Shadow (10-17-2014), Warrior (10-16-2014), dr.bane (12-04-2014), mahdy77 (12-08-2015), mulove (10-16-2014), pejmangh (10-16-2014), © The Phantom Pain (10-16-2014), АЯЭF (10-16-2014)
    امضای ایشان


    The Big Bad Wolf

  2. Top | #2

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    38053
    سن
    34
    نوشته ها
    358
    تشکر
    635
    تشکر شده 1,294 بار در 326 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    708 Thread(s)

    پیش فرض

    نمي دونم چند نفر اينجا سايلنت هيل 2 رو تموم كردند ولي اين بازي به اعتقاد اكثر منتقدين بهترين داستان تاريخ بازي هاي كامپيوتري رو داره
    لحظه به لحظه اين بازي فوق العاده است هر بار كه ماريا در اين بازي توسط كله هرمي سلاخي ميشه تاثير گزاره در كل هر كسي كه دوست داره يكي از بهترين داستان هاي دنياي گيم رو تجربه كنه اين بازي رو حتما بازي كنه
    4 کاربر مقابل از mulove عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Hunter Man (10-17-2014), Omid_Lesnar (10-16-2014), Saadat (12-08-2015), The Fallen (12-06-2015)
    امضای ایشان
    manchester united is my heaven

  3. Top | #3

     کاربر چهار ستاره کاربر چهار ستاره کاربر چهار ستاره کاربر چهار ستاره  کاربر چهار ستاره

    عنوان کاربر
    عضو با سابقه
    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    شماره عضویت
    1144
    سن
    31
    نوشته ها
    3,240
    تشکر
    12,227
    تشکر شده 12,456 بار در 1,878 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    1
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1874 Thread(s)

    پیش فرض

    " You know nothing John Marston "

    3 کاربر مقابل از DEAD MAN عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Hunter Man (10-17-2014), Omid_Lesnar (10-16-2014), Saadat (12-08-2015)
    امضای ایشان
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]




  4. Top | #4

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    40731
    سن
    30
    نوشته ها
    279
    تشکر
    2,279
    تشکر شده 1,077 بار در 243 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    1268 Thread(s)

    پیش فرض

    در وصف شخصیت جوکر که تماما ناتوانم!یعنی بحثش جداست با بقیه به نظرم.
    جان مورستون و مک تاویش هم شخصا ارتباط عمیقی پیدا کردم با صحنه های تراژدیکشون ارتباط برقرار کردم.
    ایشالله مقاله بعدیت حماسی ترین صحنه های تاریخ گیم(یا یه همچین چیزی) باشه.
    ممنون
    4 کاربر مقابل از Omid_Lesnar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Dash.Ali (10-16-2014), Hunter Man (10-17-2014), Saadat (12-08-2015), The Fallen (12-06-2015)
    امضای ایشان
    !When You Play Game Of Thrones You Win Or You Die
    !There is no middle ground



  5. Top | #5

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    36178
    سن
    30
    نوشته ها
    364
    تشکر
    2,606
    تشکر شده 1,443 بار در 317 ارسال
    حالت من
    Ghafelgir
    Mentioned
    1 Post(s)
    Tagged
    1529 Thread(s)

    پیش فرض

    الحق که رتبه 1 لیست باید جان مارستون می بود
    جان مارستون خیلی تراژدی بود مرگش من که بعد این که بازی تموم کردم کلا 2روز اعصابم خورد بود حسه هیچ بازی رو نداشتم
    منم قبل این که بازی کنم نسخه زامبی شو بازی کرده بودم یه درصدم فک نمی کردم تهش اینجوری بشه فک میکردم تهش زنده میمونه

    کاربر مقابل از АЯЭF عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: Hunter Man (10-17-2014)
    امضای ایشان


    هِی چه فازه سَنگینی . . .

  6. Top | #6

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    33862
    نوشته ها
    113
    تشکر
    842
    تشکر شده 405 بار در 93 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    912 Thread(s)

    پیش فرض

    من سه بار پای دنیای مولتی مدیا اشکم دراومده، مرگ جان مارستن،آخر فیلم نجات سرباز رایان،شکست استریک.
    ولی کسایی که سکانس افتتاحیه tLoU رو بازی کرده باشن میدونن که کشته شدن دختر جوئل هم خیلی ناراحت کننده بود.
    آقا مرسی بابت مقاله. ایول
    3 کاربر مقابل از Black Hawk عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Dash.Ali (11-06-2014), Hunter Man (11-20-2014), Saadat (12-08-2015)
    امضای ایشان



  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    40832
    نوشته ها
    5
    تشکر
    1
    تشکر شده 8 بار در 4 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    59 Thread(s)

    پیش فرض

    دقیقا چیزی که نمیفهمم اینه که چرا صحنه مرگ مکتاویش باید باشه اما صحنه خیانت شپرد که منجر به کشته شدن گوس و روچ میشه نباید باشه؟؟؟در صوتی که فکر کنم همه همنظر هستیم که مکتاویش اصلا حماسی نمرد!!
    2 کاربر مقابل از dr.bane عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Saadat (12-08-2015), The Fallen (12-06-2015)
    امضای ایشان



    HALA MADRID


  8. Top | #8

    کاربر عادی  کاربر عادی کاربرعادی  کاربر عادی   کاربرعادی

    عنوان کاربر
    Member
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    شماره عضویت
    32708
    نوشته ها
    63
    تشکر
    10
    تشکر شده 189 بار در 51 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    222 Thread(s)

    پیش فرض

    ای بابا بازم پایان بازی god of war 3 رو نذاشتین که کریتوس خودکشی میکنه. ولی جان مارستون خوب اومدن واقعا گریه آور بود
    کاربر مقابل از dxdxdx عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: Saadat (12-08-2015)

  9. Top | #9

    کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره کاربر تک ستاره  کاربر تک ستاره   کاربر تک ستاره

    عنوان کاربر
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    44049
    سن
    34
    نوشته ها
    611
    تشکر
    11,254
    تشکر شده 4,514 بار در 614 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    753 Thread(s)

    پیش فرض

    مرسی از مقاله .

    به نظر م میتونست فسمت پایانی بازی مکس پین 2 (فکر کنم ) هم تو لیست قرار بگیره .


    سکانس پایانی بازی batman هم خیلی جالب بود . زمانی که بتمن جسد جوکر رو دستش بود گوردون بر میگرده بهش میگه :{چه اتفاقی افتاده ؟} ( این جاست که شما تمام داستان بازی یک لحظه از روب روی چشمتون رد میشه ) و بعد بتمن با بدون کوچکترین حرف جوکر رو ماشین پلیس میزاره و میره.

    کلا این سریش پر از دیالوگ های وحشتناک عمیق بود.
    کاربر مقابل از The Fallen عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: Saadat (12-08-2015)
    امضای ایشان




  10. Top | #10

    کاربر عادی  کاربر عادی کاربرعادی  کاربر عادی   کاربرعادی

    عنوان کاربر
    Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    43435
    سن
    25
    نوشته ها
    72
    تشکر
    454
    تشکر شده 420 بار در 73 ارسال
    Mentioned
    0 Post(s)
    Tagged
    478 Thread(s)

    پیش فرض

    من خودم به شخصه خيلي از مرگ جوكر و لي اورت ناراحت شدم مخصوصا لي چون اگه واكينگ دد رو بازي كرده باشين داستانش خيلي آدم رو درگير ميكنه و فداكاري لحظه آخرش واقعا قشنگ بود
    2 کاربر مقابل از Mersad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Saadat (12-08-2015), The Fallen (12-06-2015)

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. |مقـــاله| شبگرد:طلوع بازی های ایرانی | نقدی بر بازی
    توسط the icon sting در انجمن نقد ، پیش نمایش و مقالات بازی ها
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 08-13-2014, 02:50 PM
  2. |مقـــاله| بدترین بازی هایی که از سری بازی های مورتال کمبات تقلید کردند | قسمت آخر |
    توسط Hunter Man در انجمن نقد ، پیش نمایش و مقالات بازی ها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 04-24-2014, 09:12 PM
  3. |مقـــاله| بدترین بازی هایی که از سری بازی های مورتال کمبات تقلید کردند | قسمت اول |
    توسط Hunter Man در انجمن نقد ، پیش نمایش و مقالات بازی ها
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 04-21-2014, 12:08 AM
  4. |دانلـــود| دانلود بازی زیبا و خاطره انگیز نقطه بازی
    توسط Warrior در انجمن PC Games
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12-04-2013, 01:51 PM
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 08-28-2013, 07:06 AM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای ایران دبلیو دبلیو ای محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد