با سلام
روم در آن زمان در آسیای صغیر و مدیترانه هیچ دشمنی نداشت ، یونان رو هم تسخیر کرده بود ، جنگل نشینان شمال اروپا را به اسارت گرفته بود و به یک قدرت بزرگ تبدیل شده بود ، آن ها یک هدف بزرگ داشتند ، فتح ِ جهان ! ، برا این کار باید وارد بین النهرین میشدند .
اشکانیان که با بیرون راندن سلوکیان و به وجود آوردن یک ارتش منظم به قدرت قابل توجهی رسیده بودند ، قصد داشتند تا ایران را گسترش دهند و آسیای صغیر ، بین النهرین و ارمنستان را داشتند ، و خب مشخصه که شرایط طوری پیش میرفت که ایران و روم باید رو در روی هم قرار میگرفتند .
اولین جرقه ها جنگ از اینجا زده شد که پمپه ( سردار قدرتمند رومی ) در جنگ با ارمنستان از ایران خواست که بر ضد ارمنستان عمل کند و در ازای این کار دو شهر را به ایران میدهد ، اما بعد از فتح ارمنستان توسط رومی ها ، پمپه به قول خود وفا نکرد و این بهانه را اورد که ایرانی ها در کار خود جدی نبودند !! .
کراسوس ، پمپه و سزار ، سه فرمانده ی بزرگ و نامدار رومی بودند که با هم به توافق رسیده بودند که همه ی کارها را خودشان در دست بگیرند و عملا سنا هیچ نقشی در تصمیمات نداشت و این سه فرمانده بودند که روم بزرگ رو فرمانروایی میکردند .
کراسوس به فرمانروایی ِ سوریه منصوب شد ( 55 سال قبل از میلاد ) ، یک سال بعد ، او بین النهرین را تسخیر کرد و اینجا بود که ایران و روم هم مرز شدند .
رومی ها همه ی قدرت های اروپا و شرق را در هم کوبیده بودند و میپنداشتند که فتح ایران نیز کار راحتی است .
پادشاه ارمنستان (آرتا ) به کراسوس پیشنهاد کرد که از خاک ارمنستان به ایران حمله کنید ، (چرا؟؟ : چون لژیون های روم در مناطق کوهستانی بهتر میجنگند ولی سواران اشکانی خیر ) .
( حتی به کراسوس وعده داد که 30.000 سرباز نیز در اختیارش قرار میدهد ولی کراسوس به هر دلیلی که بعضی ها آن را غرور میخوانند این پیشنهاد را نپذیرف و تصمیم گرفت که با سربازان خودش به ایران حمله کند ) .
پادشاه ایران در آن زمان ( اورُد ) که قصد جنگ با رومی هارا نداشت ، یک سفیر نزد کراسوس فرستاد و گفت که من قصد جنگ با شما را ندارم و حتی پیشنهاد آزادی ِ اسرای رومی را به کراسوس داد .
( پیام اصلی به این صورت بود : اگر مردم روم خواهان جنگ با من بودند ، من از بدترین عواقب آن نیز بیم نداشتم . اما اگر شما با هدف شخصی قصد دست درازی به ایران دارید ، حاضرم به سفاهت شما رحم کرده و اسرای رومی را آزاد کنم ) .
کراسوس به سفیر ایران گفت جواب شمارا در خاک ایران خواهم داد ! و تنها یک جمله از سفیر ایران شنید " اگر کفت دست من مو میبینید ، ایران را نیز خواهید دید " .
اورُد که از وجود یک سردار ورزیده و باهوش ( سورن یا سورنا ) بهره میبرد خودش جنگ را شروع کرد ، به سرعت به ارمنستان حمله کرد تا هم ارتش بزرگ آن کشور را نابود کند و هم ارتباط کراسوس را با ارمنستان قطع نماید ، سپس سورنا را به جنگ با کراسوس فرستاد .
کراسوس با 42.000 سرباز قدرتمند لژیون وارد بین النهرین شده و به حران رسیده بود ، سورنا میدانست که رومی ها لباس های جنگی خیلی خوبی دارند و به این راحتی ها نمی شود با آن ها وارد جنگ شد بنابراین عمده سربازان خود را مخفی کرد و به آن دسته از سربازانی که قرار بود به سمت کراسوس روند دستور داد سلاح های خود را زیر لباسشان پنهان کنند .
سربازان رومی آرایش جنگی مخصوصی به خود گرفته بودند که ناگهان از همه طرف ایرانی ها با صدای طبل به سمت رومی ها حمله بردند و رومی ها تا بیایند آرایش خود را عوض کنند و نیزه ها و تجهیزاتشان رو به سمت ایرانی ها بگیرند سواران پارتی سلاح های خود را در آورده و شروع به تیراندازی کرده بودند به صورت زیگزاگ ! ، و حالا ابتکار عمل دست ایرانی ها افتاده بود ، لژیون های روم را به سمت بیابان کشیدند و با تیرها فراوانی که به سمتشان روانه میکردند آن هارا از پا در اوردند .
در همین زمان بود که پسر کراسوس ( فابیوس ) با 1400 سواره نظام کاملا مجهز و سنگین به کمک پدرش آمد و با دلاوری هایی که سربازان فابیوس به خرج دادند ، کراسوس و ارتشش مدتی از تیرباران شدن توسط ایرانی ها رهایی یافتند اما فابیوس هم توسط سورنا و یارانش منهدم شد و کراسوس که به خود آمده بود و میخواست دستور حمله ی مجدد به ایرانی هارا صادر کند ناگهان سر فابیوس را بالای نیزه ها داد ، روحیه ی ارتش روم به کلی از بین رفت ( چون فابیوس هم مثل پدرش فرمانده ی بسیار بزرگی بود و سال های سال در کنار سزار و در میدان های جنگ بزرگ شرکت کرده بود ) ، در این زمان بود که ارتش سورنا شدیدتر از قبل به سمت کراسوس و ارتشش هجوم بردند .
یکی از فرماندهان روم به کراسوس پیشنهاد عقب نشینی به سمت کوهستان رو داد ولی فایده ای نداشت و سورنا به حملات خود ادامه میداد و سرانجام این جنگ مرگ کراسوس بود ( [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] ) .
بعد از سال ها ، مارک آنتوانت به قدرت رسید ، سپاه روم بسیار قدرت مند شد و هر جایی را که اراده میکرد با لژیونر های خود فتح میکرد ، اما همچنان ایران باقی مانده بود ، رومی ها هنوز نتوانسته بودند ایران را فتح کنند ( با فتح ایران ، رومی ها به ثروت هندوستان نیز دسترسی پیدا میکردند ) .
مارک آنتوانت و سرداران روم که هرگز غم از دست دادن 20.000 لژیونر رومی و کراسوس فرمانده ی بزرگ خود را فراموش نکرده بودند تصمیم به انتقام گرفتند .
مارک آنتوانت که میدانست برای غلبه بر ایران باید با ارتشی بزرگ تر از ارتش کراسوس به ایران حمله کرد ، با 70.000 نفر ( 16 لژیون بزرگ ) ، 10.000 سرباز سواره و سی هزار نیروی ذخیره به سمت فرات حرکت کرد ، پادشاه ارمنستان نیز 13.000 نیروی سواره و پیاده در اختیار رومی ها قرار داد .
سپاه عظیم روم 36 سال قبل از میلاد به فرات رسید اما با مقاومت ایرانی ها مواجه شد و مجبور شد به ارمنستان عقب نشینی کند ، پادشاه ارمنستان ( آرتا ) به مارک آنتوانت پیشنهاد کرد که چون ایرانی ها در فرات جمع شده اند ، ما نقشه ی جنگ را تغییر دهیم و به سمت آذربایجان حمله کنیم ( جالبه بدونید که ایرانی ها به سرعت قوای خود را به شمال انتقال داده بودند ! ) ، آنتوانت نیز این پیشنهاد را پذیرفت و ماشین های سنگین و قلعه های متحرک خود را بر جای گذاشت تا به سرعت به سمت آذربایجان برود ( پراسپا ) ، وقتی به ان جا رسید دید که ایرانی ها قبل از او به اینجا رسیده اند و آماده ی دفاع هستند ، بنابراین او دست به حمله نزد و منتظر ماند تا منجنیق و برجهای متحرک و ماشین آلات سنگین جنگی رومی ها نیز برسند و سپس با قدرت تمام حمله کند .
اشتباه آنتوانت اینجا کار دستش داد ! ، آن ها ماشین آلات سنگین و منجنیق ها و ... رو تنها با 1.000 نفر برجای گذاشته بودند تا از آن ها محافظت کنند و خود راهی آذربایجان شده بودند ، در این زمان سواران ایرانی با سرعت به این 1000 نفر حمله کردند و همه ی آن ها( به علاوه ی سردار روم ; استاتیانوس ) را کشتند و آن تجهیزات سنگین نظامی را تصرف کردند ، پادشاه ارمنستان نیز که اوضاع رو وخیم میدید به همراه ارتشش بی سر و صدا مارک آنتوانت را ترک کرد .
در ای زمان بود که پائیز فرا رسیده بود و منابع غذایی رومی ها رو به اتمام ، مارک انتوانت نیز تصمیم گرفت دست از محاصره ی آذربایجان بردارد و از طریق ارومیه و کوهستان ها عقب نشینی کنند ایرانی ها نیز به تعقب آن ها مشغغول شدند و مارک آنتوانت در کوهستان از سربازانی که گلوله های سربی استفاده میکردند ( به اسم فلاخن انداز ) استفاده کرد و باعث به عثب راندن ایرانی ها شد اما ایرانی ها از یک شیوه ی جنگی به اسم جنگ و گریز استفاده میکردند و در طی یک نبرد بزرگ و 19 روز ، در نزدیکی های رود ارس 8.000 رومی را کشتند .
رومی ها که به سمت غرب در حال عقب نشینی بودند ( و فرهاد پادشاه ایران تصمیم گرفت آن هارا رها کند و تعقیبشان نکند ) ولی رومی ها اسیر سرما و گرسنگی شدند و هزاران نفر دیگر از ارتش روم به این دلیل تلف شدند.
این نبرد ها 35 سال قبل از میلاد خاتمه یافت .
مارک آنتوانت 31 سال قبل از میلاد خودکشی کرد ! ( او توسط یک سردار رومی به نام اکتاویوس شکست خورد و دست به چنین کاری زد ) .
اکتاویوس که دوباره روم را به قدرت برگردانده بود وارد جنگ با ایران نشد و مصالحه رو به مبارزه ترجیح داد .
اکتاویوس که دیگر به اگوستوس معروف شده بود ، ارتشی به بزرگی 25 لژیون 5 هزار نفری ( 125 هزار نفر ) ارتش ثابتش را تشکیل میدادند ، اما روش جنگی ایرانی ها ( جنگ و گریز سواران ) و همچنین دو شکست پیاپی ِ دو سردار بزرگ رومی ها ( کراسوس و آنتوانت ) رومی هارا به وحشت انداخته بود و آن ها به مصاحله با ایران پرداختند .
جالبه بدونید در این زمان( آگوستوس) ، روم این سرزمین هارا در اختیار داشت : کل اسپانیا ، فرانسه ، کل بالکان ، کل ایتالیا ، اردن ، لبنان ، فلسطین ، غرب ترکیه ، مصر ، شمال عربستان ، بخشی از آلمان ، اتریس ، سوئیس و شمال آفریقا .
اما با همه ی این ها ، روم نتواست ایران و سرزمین های ایلام ، ارمنستان ، آذربایجان و بین النهرین را به خاطر وجود دولت قدرتمند ایران فتح کند .
امیدوارم لذت برده باشید .







پاسخ با نقل قول






.



علاقه مندی ها (Bookmarks)