بدون شک تا حالا پست ها و تاپیک های زیادی مشابه این موضوع تاپیک در سرتاسر سایت های مختلف ایرانی و خارجی دیده اید!
یا حتی پست های کوچک در سایت های کوچکی مثل اینستاگرام! اما براستی بهترین زوج عاشقانه این سریال بی رحم کدام اند؟
بهترین زوج این سریال بی رحم ، خشن ، فانتزی و مقداری ترسناک کدام است؟ بدون شک اگه همین داستان های
عاشقانه همین افراد و کارکتر های این سریال نبود شاید این سریال تا این مقدار محبوب نمیشد! از عشق ممنوعه لنستر ها گرفته
تا ماجرا عروسی خونین و داستان های مشابه دیگه.
در اصل این تاپیک یه جور نظرسنجی هست اما بد نیست کمی هم یادی از گذشته در مورد زوج ها بنویسیم.
و در آخر ؛ حتما در نظر سنجی شرکت کنید و دلیل انتخاب خود را کامل در تاپیک پست کنید.
.::جیمی لنستر ، سرسی لنستر::.
بهتره همین کار از عشق ممنوعه سریال بگیم که شاید بشه گفت اولین داستان عاشقانه سریال هم مربوط به این دو بود!
جمله معروف "برای عشق چه کار هایی که انجام نمیدهم" حتما از جیمی بیاد دارید که وقتی برن از بالای قلعه پرت کرد پایین
و باعث فلج شدن او شد به زبون آورد.
جیمی پسر بزرگ خاندان لنستر هاست و بسیار خوش قیافه هست و مهارت بالایی در شمشیر زنی دارد همچنین ثروت زیادی
دارد و بدون شک رو هر دختری که دست بزاره میتونه اونو راحت بدست بیاره. ولی در این بین وی سراغ خواهر دو قلو خود یعنی
سرسی رفت که او را عاشقانه دوست دارد. درسته این یه جور عشق کثیف به نظر میاد اما زیباست! چرا که وقتی جیمی نزد
سپاه راب اسیر بود و برا مدت ها رو مدفوع خودش میشنست یا وقتی دستش قطع شد بود شاید تنها چیزی که به او برای زندگی
انگیزه میداد همین عشق سرسی بود!
.::دنریس تارگرین ، کال دراگو::.
ازدواجی که اول برای دنریس چیزی اجباری بوده و او با خواسته خود با دراگو ازدواج نکرده اما رفته رفته عشق میان این دو شکل گرفت!
شاید جرقه عشق بین این دو زمانی بوجود امد که موقع عشق بازی دنریس دوست داشت تو چهره دراگو نگاه کنه و او کار های بیشتری
نسبت به دراگو انجام بده (

) تا اینکه باهاش شبیه به برده برخورد بشه. و زمانی که دنریس با وجود بارداری جلو دارگو یک قلب اسبُ
به صورت خام خورد او بیشتر عاشق دنریس شد! علاقه این دو به حدی رسید که همدیگرو "ماه زندگی من" و "خورشید و ستارگان من" صدا
میکردن! شاید بشه گفت لحظه ای که دنریس با دستان خودش جان کال دراگو گرفت همان لحظه بود که دیگه او عشق برای همیشه در خود کشت!
.::کتلین ، ادارد استارک::.
بدون شک این زوج تنها زوجی بود که همه از دیدن آن ها لذت میبردن! رابطه بین ادارد و کتلین به قدری عمیق بود که حتی لحظه ای
که ادراد حرام زاده ای خود را از جنوب اورد با اینکه دل کتلین شکست ولی حتی کوچیک ترین ذره ای از علاقه او نسبت به ادراد کم نشد!
اما این دو میشه گفت هر دو همزمان با هم جان خود را از دست دادند! زمانی که ادارد به دستور جفری گردن زده شد همان لحظه ای بود که
کتلین هم از درون کشته شد و قلبش تیره تار شده بود. همین باعث شد نتواند در ادامه برای فرزندانش به خوبی مادری کند.
.::راب استارک ، تالیسا::.
عشقی و ازدواجی که باعث کشته شدن این دو ، کتیلین و بسیاری از مردمان شما و متلاشی شدن ارتش شمال شد!
درسته راب استارک جنگجو و فرمانروا بزرگی شده بود و حتی مردمان شما او را پادشاه شمال میدانستن اما او پیش زنش چیزی
نبود جز یه همسر وفادار که برای او هرکاری میکند.
عروسی خونین همه ما بیاد داریم و حتی شاید با آن سکانس اشک ریخته باشیم و با اون موسیقی شاهکار رامین جوادی ولی شاید
مرگ تالیسا راب و فرزند به دنیا نیامدشان نکته خوبی باشه! چرا که در این دنیا که همه به فکر پول و قدرت هستن آن ها زودتر از چیزی
که فکرشان بکنند به جایی بهتر رفتن.
.::اوبرین مارتل ، الاریا::.
یه عشق دیگه که شاید آن هم مانند جرمی و سرسی کثیف به نظر برسد! او هم رابطه عاشقانه میان اوبرین و الاریا است. این دو به قدری
به هم علاقه داشتن که حتی به هم دیگه اجازه میدانن جلوی هم دیگه با مردان و زنانی دیگر هم بستر شوند ولی این لحظات زود گذر حتی
ذره ای از عشق این دو به هم کم نمیکرد. درسته آخر اوبرین به خاطر محاکمه تریون کشته شد ولی آتش عشق الاریا کم نشد به قدری که
او در آخر برای انتقام تنها دختر جیمی و سرسی کشت همچنین برا به قدرت رسیدن ، برادر خودش فرمان روا دورن و برادر زاده اش کشت
تا به قدرت برسه و احتمالا در آینده به پایتخت حمله کنه.
.::سم ، گیلی::.
بدون شک ساده ترین زوج این سریال دو هستن و از نظر بعضی افراد زیبا ترین زوج هم هستن! علاقه این دو به هم هیچ ربطی به
پول ، قدرت ، ثروت و چیز دیگه ای نداره تنها علاقه خالصانه این دو به هم هست. در این رابطه زیبا سم پسر ترسو ، وقتی عشق خود را
در خطر یک وایت واکر میبیند همه چی بیخیال میشه تا به نجات او بره و در آخر با کشتن وایت واکر موفق میشه گیلی نجات بده! این لحظه
همون لحظه ای هست که گیلی عاشق او میشوند و حتی سم فرزند حرام زاده گیلی پسر خود میداند.
این دو برای هم همه چیزاشن را فدا کردند! دیگه از این رابطه چی میخواهید؟
.::جان اسنو ، ایگریت::.
یه عشق ممنوعه دیگه از دو آدم با دنیا های متفاوت و تجربه ها و گذشته متفاوت. سرزنده بودن بیش از حد ایگریت بالاخره
امید به قلب زخم خورده جان آورد! تا جایی که جان هم فهمید او هم لیاقت خوشی را دارد. اما ایکاش جان و ایگریت هر دو در
آن غار میماندن بیرون نمیرفتن که در آخر شاهد جان دادن ایگریت در آغوش جان باشیم.
سکانس بسیار احساسی و زیبا ، که شاید براتون جالب باشه بدونین این دو قبلا این لحظه تمرین نکرده بودن ، چرا که
نویسندگان سریال میخواستن ری اکشن این دو طبیعی باشد.
.::تیریون لنستر ، شی::.
کوتوله مست دوست داشتنی عاشق فاحشه ای شد که برای خوش گذارنی خود در اردوگاه جنگی انتخاب شده بود.
تیریون که اوضاع در پایتخت برای خود بد دید تصمیم گرفت شی را از خود دور کند تا اتفاقی برای او نیوفتند و او آسیب
نبیند ولی حیف که شی این ماجرا درک نکرد یا شاید قدرت را بیشتر دوست داشت! برا همین تصمیم گرفتن به
تیریون خیانت کند که عاقبتش شد خفه شدن شی به دست تیریون با چشای اشک آلود!
مفصر واقعی ماجرا به راستی کی بوده؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)