با سلام.
والا این چند روزه یه چیزایی تو این انجمن دیدم که مجبور شدم این تاپیکو باز کنم:
همیشه خالی بستن برای رفقا از بهترین راههای گذران اوقات فراغت بوده و نظر به اینکه جای خالی این هنر جهانی در بخش سرگرمی و طنز احساس می شد ؛ به تقلید از یک انجمن فارسی و در راستای شعار«خالی بندان سایت متحد شوید» تصمیم گرفته شد که تاپیکی برای ابراز این هنر ایجاد شود که محملی برای اقامت عزیزان خالی بند و بهانه برای افزایش مهارتمان در خالی بندی باشد. امید که بتوانیم از مهارتهای کسب شده در این تاپیک در زندگی روزمره استفاده کنیم.
از همین لحظه افتتاح اعلام می شود که هیچ گونه نسبتی بین این انجمن و انجمن های مشابه خالی بندی مانند «انجمن نجیب زادگان خارق العاده» و ... نمی باشد . البته واضح و مبرهن است که بین این انجمن و سایر سازمانهای جهانی ارتباطاتی تحت پروتکل جهانی خالی بندی وجود دارد.
عزیزان منتظر خالی بندی های شما هستیم.
================================================== ==
معمول رسم بر اینست که کسی که تاپیکی ایجاد می کند خودش چراغ اول را روشن کند. ولی چون این هنر وابسته به نمایش طرف مقابل هست بنده مشت خود را به سادگی مقابل حریفان احتمالی باز نمی کنم ولی برای افتتاحیه به نقش فرهنگی و اسطوره ای خالی بندی اشاره می کنم:
در طول تاریخ هماره خالی بندان سازندگان فرهنگ و تاریخ بوده اند و اگر خالی بندان نبودند اکنون چیزی به نام اسطوره وجود نداشت جهت اطمینان نگاهی بیاندازید بر اسطوره های یونانی و بابلی و رومی و قس علیهذا
و اما در افسانه های ایرانی نیزکاربرد این هنر فراوان است برای نمونه به داستان اوج (یا عوج) دقت نمایید:
«اوج مردی بود بسیار قدر بلند که عادت داشت توی دریا با پاچه های بالا زده بایسته و با دستان مبارک که ایضا آستین های آنرا تا مرفق بالا زده ماهی تون صید کند و با همان دستانش مقابل خورسید بگیرد و کباب کند و با آن سدجوع نماید. البته این راه عادی پخت و پز نیست ولی اگر شما هم فاصله ای چنین نزدیک با خورشید داشتید و البته در این اوضاع بلبشوی انرژی و گران شدن نفت و گاز و سهمیه بندی بنزین و گازوئیل و قطعی دائم برق این بهترین راه برای آشپزی می بود.
القصه این آقای اوج ما از این که روش بسیار ارزانی برای پخت و پز یافته بود و همچنین از اینکه قد بلند ترین موجود جهان هست بسیار به خودش مغرور بود سایر انسانها و موجودات را به هیچ حساب میاورد.
تا اینکه یکروز که جناب اوج یک ماهی گرفت و به رسم معمول بالا آورد تا کبابش کنه متوجه چیز غریبی شد! بله ! اون ماهی اینقدر بلند بود که با اینکه سرش توی دست اوج بود و کنار خورشید ولی هنوز دمش توی آب بود و اوج قصه بعد از دیدن این ماهی مانند مادر شوهرهای سریالهای خانواده دچار حسادت شد و تپش قلب گرفت و حتی با اینکه گوشت سفید زیاد مصرف می کرد بازهم ایست قلبی کرد و چون هیچ دوستی برای خودش باقی نگذاشته بود کسی نبود که یک چیکه آب دستش بده یا اون رو به بیمارستان برسونه این شد که اوج در کنار ساحل دعوت حق را لبیک گفت.»
هنر خالی بندی را در این داستان دیدید؟ کدام شما خالی بندان عزیز تونسته خالی ببنده که کسی بوده که غذاش رو جلوی خورشید گرم می کرده؟ و البته این قصه وارد فاز بالاتری از خالی بندی هم شده و آن هم صدور پند اخلاقی هست (که انشالله ما هم در این درجه از کمال در خالی بندی برسیم).
البته شکل رسمی خالی بندی به افسانه ها خلاصه نمی شود و بخش عمده آن خالی بندی حکومتی هست. عزیزان سردمدار حکومت در تمام کشورهای جهان می توانند با خالی بندی هر چیز که خواستند به عامه بقیولانند.
می توانند تورم را کاهش بدهند ، می توانند قدرت خرید خلایق را بالا ببرند و حتی می توانند زیاضیات را هم تغییر دهند و سه را چهار نمایش بدهند (اصلا مهم نیست که توی مانورمان سه موشک بیشتر پرتاب نشده هنر خالی بندی آنرا چهار پنج و حتی بیشتر می کند).
عزیزانی که قصد ورود عالم سیاست را دارند می توانند با تمرین در این تاپیک توانایی خالی بندی خود را افزایش دهند.





پاسخ با نقل قول




علاقه مندی ها (Bookmarks)